باز شدن باب گفتوگو میان ایالات متحده آمریکا و عراق نخستین بار در طی یک دههی گذشته میتواند فرصتی را برای ارزیابی مجدد گزینههای امریکا در عراق با توجه به آنچه روی صحنه میتواند به دست آورد، فراهم کرده است. رئیسجمهور دونالد ترامپ در توییتر جنگ عراق را «یک اشتباه هولناک» توصیف کرد و اعلام کرده بود که جنگهای بیپایان باید خاتمه یابد. با این حال دونالد ترامپ به مانند سلف خودْ به خوبی دریافته که رویکرد «اولْ آمریکا» [منظور رویکرد انزواطلبانهی آمریکا در صحنهی جهانی است.] با افکار عمومی به خوبی جواب میدهد ولی در عملْ اجرایش بسیار دشوار است. خروج نیروهای نظامی از «خاورمیانه» و کم کردن رد پای ارتش در منطقه، پیچیدهتر از آنی است که ترامپ پیشبینی میکرد. چنین اقدامی در سطوح گوناگون دولت با مخالفتهای بسیاری همراه خواهد بود که با دیگر اهداف [اعلامی] رییسجمهور همچون جلوگیری از ظهور دوبارهی داعش و حفظ سیاست رسمی «فشار حداکثری بر ایران» در تعارض خواهد بود.
همانطور که دونالد ترامپ در توییتی به رقم نجومی هشت تریلیون دلار و جان هزاران نفر (بلکه میلیونها نفر اگر قربانیان هر دو طرف را معیار قرار دهیم) بهعنوان ماحصل جنگ عراق اشاره کرده بود، انگیزهی پایان دادن به حضور ایالات متحده در عراق (و عقبنشینی از گسترهی بزرگتر خاورمیانه) به رنگ خون و دلار است. ایالات متحده کمترین دستاورد را از این جنگ به دست آورده است. اینکه حملهی آمریکا به عراق نهتنها منجر به تخلیه منابع ایالات متحده شد و واشنگتن را در مقابل کارزار ضدجنگ [در افکار عمومی جهانی] قرار داد؛ بلکه منجر به نفوذ گستردهی تهران بر بغداد هم شد، واقعیتی غیرقابل انکار است. با این حال دستور کار خروج آمریکا از عراق بر اساس این استدلالها به یک دهه پیش باز میگردد و نه امروز. پریشانی و ناامیدی از نتایج اشغال عراق از سوی رئیسجمهور جورج دبلیو بوش و باراک اوباما یک دلیل ناکافی برای نادیده گرفتن این واقعیت است که در حال حاضر حفظ حضور نیروها در عراق بسیار کمهزینهتر از سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ است. از جمله اینکه تعداد آمریکاییهای کشتهشده در عراق طی سال گذشته، کمتر از یک درصد از تعداد سربازان کشتهشده طی سالهای ۲۰۰۷ – ۲۰۰۴ است. (هشت نفر در مقابل بالای ۸۰۰ نفر). این در حالی است که هزینههای ایالاتمتحده برای حفظ حضور کنونی اش در عراق تنها بخش کوچکی از هزینههایی است که در طول دورههای پیشین متحمل شده بود. حال سؤال اساسی این است که ایالات متحده از حفظ حضور در عراق چه منفعتی میبرد؟
اگر هدف کاخ سفید وادار کردن عراق به انتخاب بین واشنگتن و تهران باشد، از چنین بازی موش و گربهای ناامید خواهد شد. احتمالا بغداد از کاهش علاقهی آمریکا به خاورمیانه و ماهیت بیثبات سیاست خارجی آمریکا در دورههای اخیر به خوبی آگاه است؛ ازجمله اینکه هر رییسجمهوری که به کاخ سفید وارد میشود در نخستین قدم، بسیاری از اقدامات رییسجمهور پیشین خود را خنثی میکند.
از سویی دیگرْ ایران قرار دارد که به جهت همسایگی و اشتراکات مذهبی، انگیزههای قوی برای حفظ نفوذ در عراق دارد. ایران آن چنان در ساختار سیاسی، امنیتی و اقتصادی عراق نفوذ دارد که هر گونه تلاشی برای قطع این نفوذ میتواند به بیثباتی گستردهای در عراق منجر شود. از آنجایی که عراق عمق استراتژیک ایران است، هم به عنوان یک پل ارتباطی و هم بهعنوان یک سد نفوذ، تهران هرگز موقعیت عمیق و مستحکمش را بدون درگیری از دست نخواهد داد.
ایالات متحده نباید فکر کند که عراق را به ایران باخته؛ بلکه تا زمانی که آمریکا نیروهایش را از عراق خارج نکرده، این منطقه چه خوب چه بد بهعنوان یک محل رقابت بین ایران و آمریکا برای نفوذ گستردهتر و اثرگذاری باقی خواند ماند. (همراه با شدت و ضعفهایی در رقابت). ایالات متحده با درگیر ماندن در قضیه عراق این فرصت را به سیاستمداران عراقی میدهد تا در برابر نفوذ ایران توازن برقرار کرده و از اینکه کاملا زیر چتر تهران بروند، جلوگیری کنند.
بیشتر بخوانید:
واشنگتن باید از منافع نقشش بهعنوان یک شریک بهره ببرد تا از این طریق چند هدف روشن برای خود تعریف کند. تصمیمگیرندگان در بغداد احتمالا میدانند که اگر ایالات متحده از حضورش در عراق نفعی نبرد، ممکن است نسبت به عقبنشینی از عراق تمایل داشته باشد و این خلأ امنیتی میتواند به بهرهبرداری تهران بینجامد تا:
- از عراق بهعنوان محلی برای تولید، ذخیرهسازی و راهاندازی سایتهای موشکی (حملات موشکی دقیق) علیه نیروهای آمریکایی و متحدان منطقهای از جمله [رژیم] اسراییل و عربستان سعودی استفاده کند.
- بر سیاست نفتی عراق تأثیر بگذارد تا کنترل بیشتری بر بازار جهانی انرژی اعمال کند.
- از عراق بهعنوان امکانی برای دور زدن تحریمهای اقتصادی استفاده کند که چنین رویکردی میتواند عراق را به شدت از نظر اقتصادی منزوی کند.
با فرض اینکه رهبران عراقی مایل به همکاری با واشنگتن بهمنظور جلوگیری از طرحهای ایران برای عراق باشند، ایالاتمتحده باید به دنبال مهار ایران با درک این مساله باشد که دولت عراق برای اجرای خواستهای واشنگتن محدودیتهایی دارد. تضمین امنیت نیروهای آمریکایی و پرسنل دیپلماتیک مستقر در عراق باید اولویت نخست باشد. هدف دوم همپوشانی زیادی با هدف اول دارد: سرکوب فعالیتهای مربوط به برنامه موشکی با هدایت دقیق ایران در خاک عراق. سوم اینکه ایالات متحده باید به دنبال ادغام بیشتر عراق در اقتصاد جهانی به منظور کاهش وابستگی آن به ایران باشد. و هدف چهارم اینکه بغداد و واشنگتن باید دربارهی چگونگی جلوگیری از تبدیل شدن عراق به میدان نبرد میان ایران و آمریکا بحث و تبادل نظر کنند.
ایران آن چنان در ساختار سیاسی، امنیتی و اقتصادی عراق نفوذ دارد که هر گونه تلاشی برای قطع این نفوذ میتواند به بیثباتی گستردهای در عراق منجر شود.
در ژانویه ۲۰۲۰ ارزیابیمان این بود که ترور [سردار] قاسم سلیمانی نمیتواند به تغییر چشمگیر بازی در محیط استراتژیک خاورمیانه منجر شود. با این حال ممکن است که خلا شخصیتی چون سلیمانی بتواند به همکاریهای نزدیکتر میان واشنگتن و بغداد منجر شود؛ زیرا بعید به نظر میرسد که جانشین وی بتواند همچون سلف خود، سطح قابل توجهی از آشنایی و کنترل را در عرصه سیاسی و امنیتی عراق ایجاد کند. این فرصت با روی کار آمدن مصطفی الکاظمی بهعنوان نخستوزیر عراق که از نزدیکان ایالات متحده محسوب میشود، میتواند بهتر درک شود.
ناامیدی ایالات متحده از اوضاع در عراق قابل درک است ولی تا زمانی که آمریکا اهداف مشخص و محدودی را در آنجا تعیین یا عقبنشینی کند، این وضع را تحمل خواهد کرد. در حالی که گزینهی دوم ممکن است از نظر سیاسی مناسبتر باشد، رویکرد «همه یا هیچ» هزینههای قابلتوجهی بر منافع آمریکا، متحدان منطقهای و مردم عراق به دنبال خواهد داشت. جدای از اینها، این تنها جنگها نیستند که میتوانند عواقب ناخواسته به همراه داشته باشند؛ بلکه هزینههای بد میتواند درمورد نحوهی انتخاب یک شخص برای مدیریت یا پایان دادن به آنها نیز صدق کند.
…
نویسندگان: ایلاد شاویت / اری هیستن
منبع: وبسایت نشنال اینترست (+)