خبر کوتاه و تکان دهنده بود:
در پی حمله پهپادی (جمعه شب 13 دیماه 98) آمریکا به نزدیکی فرودگاه بغداد در عراق، سردار قاسم سلیمانی مرد شماره یک نظامی و به اعتقاد بسیاری مجری سیاست منطقهای ایران در خاورمیانه بههمراه ابومهدی المهندس معاون تشکیلات حشد شعبی و چند تن دیگر از همراهان در عراق به شهادت رسیدند.
بدون شک این واقعه نقطه عطفی جدی در بحران چهل ساله خصومت و تنش میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا خواهد بود. از هنگام انتشار خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی از سوی جمهوری اسلامی ایران مقامات کشوری و لشکری ایرانی، از جمله رهبر جمهوری اسلامی، ایالات متحده آمریکا را به عواقب جدی ناشی از این اقدام و تحمل انتقامی سخت تهدید کردهاند. از سوی دیگر نمایندگان دمکرات ایالات متحده، با ابراز نگرانی برای امنیت اتباع و سربازان آمریکایی در عراق و منطقه، به انتقاد از عملکرد دولت ترامپ پرداخته و با حمله به شخص ترامپ، این عمل را اقدامی شتابزده قلمداد کردهاند که ایالات متحده و منطقه را وارد جنگی تازه میکند؛ دمکراتها نگرانی خود را از آغاز جنگ جدید ناشی از اقدامات تلافیجویانه ایران ابراز میدارند؛ اما مقامات جمهور خواه و دولت ایالات متحده، مانند وزیر خارجه، وزیر دفاع و برخی سناتورهای جمهوری خواه مانند لینزی گراهام، با دفاع از این اقدام، متقابلا ایران را به اقدامات شدیدتر تهدید میکنند.
افزون بر ایرانْ تمام متحدین جمهوری اسلامی در جبهه مقاومت از سیدحسن نصرالله و حزبالله لبنان و جهاد اسلامی تا مقتدا صدر و جیش المهدی و حشد الشعبی در عراق تا حوثیها در یمن و … در سراسر منطقه و فراتر از منطقه در کنار ایران، خواهان اقدامی تلافیجویانه هستند و در دیگر سوی متحدین ایالات متحده مانند اسراییل و کلیه پایگاههای نظامی ایالات متحده در منطقه در حال آمادهباش کامل به سر میبرند.
سوال اینجاست:
آیا جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا به سوی درگیری نظامی مستقیم و جنگی تمام عیار پیش میروند؟ در این صورت دامنه و شدت این درگیری و رویارویی تا کجا خوهد بود؟
بهنظر میرسد علیرغم واکنشهای تند و تهدیدهای لفظی دو طرف به تبعات سخت این اقدام ایالات متحده، واکنشهای آتی دو طرف منازعه کنترل شده، حساب شده و غیر فوری خواهد بود.
بررسی و مشاهده سابقه رفتار جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا پس از دور جدید تنشها (خروج ایالات متحده آمریکا از برجام)، نشان میدهد که دو دولت تا کنون به عنوان دو بازیگر بزرگ منطقهای با بازی معقولانه و عقلایی از رویارویی مستقیم نظامی اجتناب کردهاند.
اجتناب از درگیری نظامی ناشی از عوامل زیر بوده است:
1. موقعیت استراتژیک ایران؛ وسعت خاک و موقعیت ایران در خاومیانه و خلیج فارس که همجواری این کشور با منافع و متحدین ایالات متحده را به همراه دارد هزینه رویارویی نظامی برای آمریکا را تا جایی بالا میبرد که دولت ترامپ با وجود اتخاذ مواضع خصمانه علیه ایران اقدام نظامی را منوط به کشته شدن اتباع آمریکایی و نه تاسیسات یا تسلیحات نظامی آمریکایی (مانند سرنگونی پهباد آمریکایی یا تهدید یا توقیف کشت های نفتی متحدین) محدود میکند. حمله اخیر ایالات متحده نیز در پی کشته شدن یک آمریکایی در چند روز گذشته در حمله نیروهای عراقی بود که به زعم آمریکا مورد حمایت ایران هستند.
2. عدم توازن در قدرت نظامی؛ آخرین جنگ کلاسیک اخیر در منطقه جنگ هشت ساله عراق علیه ایران بود که به دلیل توان نظامی همسطح دو کشور سالها به طول کشید و نیز حمله نظامی ایالات متحده و متحدینش به عراق در زمان صدام، در نهایت منجر به فرپاشی دولت صدام در عراق شد. جنگ مستقیم با ایالات متحده در خاک ایران یا یک جنگ کلاسیک به سرعت زیرساختهای این کشور را در خطر نابودی قرار داده و عواقب نامطلوبی برای حاکمیت و مردم به همراه خواهد داشت. ایران علیرغم توان موشکی قابل توجه و توان و مهارت بالای نیروی هوایی و دریایی، فاصله زیادی با آمریکا به عنوان قدرت نظامی اول جهان دارد. گرچه جمهوری اسلامی ایران میتواند این نقطه ضعف را با کشاندن درگیری به جنگ نامنظم و پراکنده در منطقه پوشش دهد اما جنگ فرسایشی به لجستیک و توان اقتصادی- مالی و حمایت مردمی گسترده و منسجم نیاز دارد و در صورت ضعف یا فقدان هر یک از عوامل یاد شده گرچه ضرباتی متوجه دشمن میشود اما به نابودی دشمن منجر نخواهد شد. همچنین هزینههای منازعه را تا جایی بالا نمیبرد که بتواند منجر به خروج ایالات متحده از منطقه گردد. استفاده ایران از توان موشکی برای حمله مستقیم به پایگاههای ایالات متحده نیز ورود کشورهای محل استقرار را به جنگ با ایران بههمراه خواهد داشت. به نظر نمیرسد متحدان منطقهای و فرا منطقهای ایران مانند ترکیه و سوریه (اگر بتوان ترکیه را به عنوان عضو ناتو متحد ایران دانست) توان حمایت مالی و لجستیک از ایران را داشته باشند و متحدان فرا منطقهای ایران مانند روسیه و چین نیز نشان دادهاند در تعقیب منافع ملی خود در نهایت از حمایت ایران باز میمانند.
3. پیامدهای غیر قابل قبول خروج آمریکا از منطقه؛ با توجه به شرایط سالهای اخیر و جنگ داخلی در عراق و سوریه و ظهور و سقوط داعش و پیامدهای قدرت گرفتن دوباره این تفکر، خروج ایالات متحده خواسته هیچ یک از دولتهای منطقه حتی ایران نیست. خروج ایالات متحده به معنای قدرت گرفتن مجدد گروههای بنیادگرای اسلامی در منطقه خواهد شد که قطعا گروههای سنی مخالف ایران به لحاظ حمایتهای رقبای منطقهای ایران مانند عربستان و ایالات متحده، دست بالا را خواهند داشت.
۴. تداوم تحریمهای اقتصادی ایران؛ تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ایران و خروج تدریجی ایران از بازار نفت تاثیر مخربی بر قدرت اقتصادی جمهوری اسلامی داشته است. جنگ و رویارویی نظامی حتی به صورت جنگهای نامنظم علاوهبر توان نظامی به پشتوانه مالی نیاز دارد. به نظر نمیرسد جمهوری اسلامی در شرایط فعلی و فشار تحریمهای اقتصادی خواهان تحمل فشار اقتصادی بیشتر ناشی از جنگ باشد.
در مجموع با توجه به عملکرد جمهوری اسلامی در دور جدید تنشها (از زمان خروج آمریکا از برجام ) بدون شک پاسخ این اقدام ایالات متحده را قاطع اما هوشمندانه خواهد داد.
به نظر می رسد احتمال اینکه جمهوری اسلامی از دو راه قانونی و غیر مستقیم، این اقدام ایالات متحده را پاسخ دهد بسیار بیشتر از اقدام نظامی مستقیم ؛حتی کم دامنه در منطقه بهویژه در نزدیکی مرزهای خاکی یا در آبهای خلیج فارس باشد. جمهوری اسلامی ایران حتما از طریق دیپلماتیک و شکایت به مجامع بینالمللی اقدام تروریستی ایالات متحده را محکوم خواهد کرد؛ اما به نظر اینجانب:
انتقام سخت و پاسخ را از طریق حمله به منافع ایالات متحده و یا اشخاص وابسته به ایالات متحده مانند سفرا و فرماندهان نظامی آمریکایی یا متحدان آمریکا، در خارج از منطقه، جبهه مقاومت بر عهده خواهد گرفت.
به نظر میرسد حملات نظامی کم دامنه میان دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا تداوم خواهند داشت ولی باز هم دو کشور از رویارویی مستقیم نظامی اجتناب خواهند.