طی هفتههای گذشته خبرهای مختلفی در مورد تحرکات نظامی و امنیتی ایالات متحده و متحدانش در عراق شنیده شده است که گاهی با برخی ابهامات در مورد صحت و سقم این اخبار مواجه هستیم. اخبار جابهجایی نیروهای آمریکایی در عراق، تخلیه پایگاههای کوچکتر، تخلیه برخی پایگاهها از سوی سایر نیروهای غربی ائتلاف ضد داعش مانند فرانسه و اسپانیا، تخلیه سفارت ایالات متحده و کنسولگریهای این کشور در عراق، برخی از اخبار این روزهای منطقه را تشکیل میدهد.
این موارد به اضافه برخی شایعات دیگر مبنی بر مذاکره آمریکا با سایر سفارتخانههای غربی برای تخلیه کارمندان غیرضروری و نیز انتقال عملیات این سفارتخانهها به داخل پایگاه عینالاسد بهعنوان بزرگترین مرکز عملیات احتمالی آمریکا در عراق گمانهزنیهایی را در مورد تصمیمات و تبعات این تحرکات آمریکاییها ایجاد نموده است.
به یاد داشته باشیم که طی بیست سال گذشته و بهویژه از سال 2009 به بعد که مصادف با خروج بخش عمده نیروهای آمریکایی از عراق بوده است، ایران و امریکا در مورد تقسیم منافع و مدیریت مشترک عراق بهنوعی توافق ضمنی دست یافته بودند. تا جایی که نوری مالکی نخست وزیر اسبق عراق علیرغم شکست در انتخابات سال 2008 در برابر ایاد علاوی، با تصمیم مشترک ایران و آمریکا در قدرت ابقا شد و در سال 2013 با تصمیم مشترک ایران آمریکا قدرت را به حیدر العبادی واگذار نمود.
این مسئله نشان از اهمیت بسیار بالای ثبات در عراق برای راهبردهای منطقهای ایران و آمریکا داشته و تحولات اخیر نیز این مسئله را اثبات کرده است.
اما تحولات اخیر عراق و حجم تحرکات نظامی امریکا در هفتههای اخیر و درست سه ماه بعد از ترور سردار قاسم سلیمانی نشان میدهد که ایالات متحده در حال تغییر راهبرد خود در منطقه در جهت مقابله سختتر با جمهوری اسلامی ایران میباشد. در واقع اگر ما تکههای پازل تحولات این چندماه اخیر را در کنار هم قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که پس از عدم عملکرد موفقیتآمیز راهبرد افزایش تنش مدیریتشده از سوی تهران بهمنظور افزایش هزینههای ایالات متحده و متحدانش در منطقه، این بار این ایالات متحده است که ابتکار عمل را در دست گرفته و عملا مرحلهبهمرحله میزان تنش منطقهای را بهمنظور گرفتار کردن جمهوری اسلامی ایران در بحرانهای متعدد چندگانه و هم مرکز منطقهای تشدید مینماید.
در اینباره باید توجه داشته باشیم که پرونده جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای برای ایالات متحده، یک پرونده تاکتیکی محسوبشده که میدان عملیاتی آن در سطح منطقهای تعریف میشود و قطعا دارای آثار و پیامدهای راهبردی نیز خواهد بود؛ ولی در سوی مقابل پرونده ایالات متحده برای جمهوری اسلامی ایران یک پرونده راهبردی با سطح عملیات منطقهای است که نتایج آن میتواند تاثیرات مهمی بر علایق امنیت ملی ایران و ارزشهای امنیت ملی ایران نظیر ثبات نظام سیاسی، تمامیت ارضی، رشد و توسعه اقتصادی و دیگر موارد مشابه داشته باشد.
طی بیست سال گذشته و بهویژه از سال ۲۰۰۹ به اینسو، ایران و ایالات متحده امریکا در مورد تقسیم منافع و مدیریت مشترک عراق بهنوعی توافق ضمنی دست یافته بودند.
ازاینرو ما در اینجا دچار یک عدم تقارن و عدم توازن در سطح تعاملات دو طرف در حوزه امنیت منطقهای هستیم که این عدم تقارن در دو سطح پوشش داده می شود:
۱. در سطح نخست ایالات متحده با تحت فشار قراردادن شبکههای تعاملات اقتصادی ایران با نظام اقتصاد بینالمللی سعی در گرسنه کردن اقتصاد ایران و خشک کردن منابع مالی لازم برای ادامه نفوذ منطق ای جمهوری اسلامی ایران و چهبسا ادامه حیات کلیتی به نام ایران میباشد و در مقابل جمهوری اسلامی ایران سعی در گسترش ارتباطات راهبردی با رقبای استراتژیک ایالات متحده در نظام بینالمللی مانند چین و روسیه دارد.
۲. در سطح دوم دو طرف بهمنظور تکمیل راهبرد سطح نخست خود در فاز عملیاتهای منطقهای مشغول چیدمانی از نیروهای متضاد دولتی/غیر دولتی بهمنظور درگیر کردن طرف مقابل در بحرانهای چندگانه منطقهای بهمنظور افزایش هزینهها و نیز ایجاد جنگ روانی در سطح منطقهای و بینالمللی و داخلی بر طرف مقابل دارند.
بهنظر میرسد این دو سطح راهبرد عملیاتی دو طرف در واقع تکههای یک پازل واحد است که نتیجه آن میتواند تکلیف بسیاری از معادلات منطقهای را روشن نماید. در این میان نیرویی توانایی بیشتری برای اجرای دستور کار خود را دارا میباشد که بتواند در کوتاهترین زمان ابتکار عملها میدانی بیشتری را به صحنه وارد نماید. در این میان شاید ثبات و پایداری این ابتکار عملها بهاندازه سرعت ورود آنها به میدانهای عملیاتی مهم نباشد؛ ولی قطعا این ثبات برنامهها از اولویتهای دو طرف این رقابت میباشد.
ایالات متحده در حال تغییر راهبرد خود در منطقه در جهت مقابله سختتر با جمهوری اسلامی ایران میباشد
بنابراین با توجه به مطالب گفته شده در بالا بهنظر میرسد که ما در آیندهای نزدیک شاهد وقوع تحولات سریعتری در حوزههای نظامی و امنیتی منطقه خواهیم بود .توجه به این نکته ضروری است که عدم فعالیت خبری رسانههای عمده غربی در مورد تحولات و رویدادهای فعلی در عراق نیز علامت سوال دیگری است که باید به آن توجه ویژهای داشت.
اساسا هر زمان که آمریکا قصد انجام عملیات نظامی بزرگی را در نظر داشته باشد پیشقراول آن پوشش خبری گسترده و ایجاد جنگ روانی گسترده ضد حریف است؛ اینکه تاکنون رسانههای غربی از این تحولات چشم پوشیدهاند را میتوان به دو صورت توجیه نمود:
- آمریکاییها قصد ندارند به عملیات بزرگی دست بزنند؛
- آمریکاییها به هر دلیلی منتظر حملات گروههای ضد آمریکایی حاضر در منطقه هستند که این مسئله نیاز به ریشهیابی دلیل احتمالی چنین حملاتی را ایجاب مینماید.
در همینباره بیشتر بخوانید:
- تحرکات نظامی جدید امریکا در عراق؛ تلاشی دیپلماتیک یا خطایی استراتژیک
- جهان عرب و نظم نوینی به نام آنارشی؛ نگاهی آیندهپژوهانه به وضعیت کشورهای عربی
از سوی دیگر حجم بزرگ انتقال نیرو که در منطقه صورت گرفته، میتواند نشانهای باشد از آمادگی ایالات متحده برای انجام عملیات تهاجمی. این فرض با این مسئله بیشتر قوت میگیرد که آمریکاییها علیرغم استقرار سامانههای پدافندی کوتاهبرد موسوم به «سی رم»، سامانههای پدافندی برد متوسط پاتریوت را نیز مستقر نمودهاند که بهطور مشخص کارایی بالایی را در رهگیری حملات موشکی کوتاهبرد و میانبرد از خود نشان داده است.
این مسئله در کنار اینکه امریکاییها در حال انتقال فعالیتهای سفارت به داخل پایگاه عینالاسد هستند و با سایر سفارتخانههای غربی نیز چنین پیشنهادی را مطرح کردهاند، این نتیجه را به ذهن متبادر میکند که به احتمال بسیار بالا امریکاییها در حال کسب آمادگی مورد نیاز برای انجام یک عملیات نظامی در عراق یا سوریه یا هر دو است.
در این چارچوب گرفتن موضع دفاعی از سوی نیروهای آمریکایی در سه پایگاه و نیز انتقال نیروها به این پایگاهها از سراسر عراق، در کنار افزایش استعداد رزمی این نیروها معنی میگیرد. امری که در صورت تحقق می تواند ثبات سیاسی و امنیتی منطقه را برای مدتی طولانی با چالشی جدی مواجه نموده و در نتیجه زمینهی مناسبی برای ظهور گروههای مسلح تروریستی را در منطقه فراهم آورد.