«چندین مقام ارشد آمریکایی و اسرائیلی میگویند: ایران بیشتر از آنچه تصور میشد به تولید تسلیحات هستهای نزدیک شده است و این احتمال وجود دارد که تنها کمتر از پنج سال تا دستیابی به نخستین بمب اتمی خود فاصله داشته باشد.» این جمله برگرفته از مقالهای در نیویورک تایمز به تاریخ ژانویه ۱۹۹۵ است. «… مقامهای ارشد اسرائیلی میگویند اگر برنامهی هستهای جمهوری اسلامی متوقف نشود، اسرائیل مجبور خواهد شد حمله به رآکتورهای هستهای ایران را در نظر بگیرد، تاکتیکی که در سال ۱۹۸۱ علیه عراق استفاده شد، زمانی که هواپیماهای جنگی اسرائیل یک رآکتور عراقی را بمباران کردند.»
با گذشت بیست و هفت سال، اسرائیل همچنان تهدیداتش علیه تأسیسات هستهای ایران را ادامه میدهد. هفتهی گذشته، بنی گانتز (وزیر دفاع اسراییل) هشدار داد که اسرائیل باید «هر کاری که میتواند» انجام دهد تا از دستیابی ایرانیها به سلاح هستهای جلوگیری کند، در غیر این صورت «ممکن است زمانی پیش بیاید که ما چارهای جز اقدام نداشته باشیم.» وی در ادامه تأکید کرد که کشورش باید «برای هر امکانی در دفاع از اسرائیل آماده شود.»
به دلایلی چند، اسرائیلیها هیچگاه تهدیدات خود علیه تأسیسات هستهای ایران را عملی نکردهاند. در این باره نگرانیهای منطقی وجود دارد. نمیتوان به سادگی اینطور نتیجه گرفت که سهولت نسبی اسرائیل در بمباران مصر، غزه، عراق، لبنان، سودان، تونس و سوریه، به این معنی است که اسرائیل میتواند به سادگی تأسیسات هستهای ایران را هم بدون عواقب بالقوه و فاجعهبارش بمباران کند. مطمئناً نمیتوان بمباران چنین تأسیساتی از سوی اسرائیل در ایران را با حملات هوایی این کشور علیه راکتور اوسیراک عراق در سال ۱۹۸۱ یا تأسیسات الکبر سوریه در سال ۲۰۰۷ مقایسه کرد.
در عمل، اسرائیل باید با این واقعیت کنار بیاید که ایرانیها دهها سایت هستهای در سراسر کشور خود ساختهاند. یوسی ملمان در اوایل این هفته در هاآرتص نوشت: «هواپیماهای اسرائیلی باید پیش از حمله به سایتهای هستهای، نخست به مراکز فرماندهی و کنترل، مراکز ارتباطی و سامانههای ضدهوایی حمله کنند.» در مجموع، این یک مأموریت بسیار پیچیده و میتوان ادعا کرد عملا غیرممکن و بسیار مخاطرهآمیز برای نیروی هوایی اسرائیل خواهد بود.
چین و روسیه مخالف تبدیل شدن ایران به یک کشور در آستانه هستهای شدن هستند، چه برسد به کشوری که واقعاً به سلاح هستهای مجهز باشد
ایران کشوری نزدیک به ۸۶ میلیون نفر جمعیت است که توانایی بالقوه بسیج کردن شبکهی متحدین خود در سراسر خاورمیانه را برای مقابله به مثل دارد. از حزبالله لبنان گرفته تا گروههای مسلح در فلسطین و سوریه، این نیروهای طرفدار ایران هستند که اسراییل را احاطه کردهاند. جمهوری اسلامی میتواند با استفاده از نیروهای نیابتیاش، تاوان سنگینی به دولت یهود تحمیل کند. به گفتهی ارتش اسرائیل، حزبالله لبنان به تنهایی دهها هزار موشک دارد که برخی از آنها دارای سیستمهای هدایت دقیق (فناوری نقطهزنی) هستند که میتوانند در هر نقطهای از خاک اسرائیل فرود آیند. در حالی که سامانهی پیشرفتهی دفاع موشکی اسرائیل میتواند بسیاری از این موشکها را رهگیری و ساقط کند ولی تقریباً این امر قطعی است که انبوه موشکها، ضربات سنگینی را به تأسیسات اسرائیلی وارد خواهند آورد. تهران که دارای زرادخانه موشکی مهیبی با قابلیت حملات دقیق است، میتواند در پاسخ به بمباران سایتهای هستهای خود توسط اسرائیل، منافع این کشور را در هر نقطهای از منطقه هدف قرار دهد.
علیرغم تمام تهدیدات اسرائیل، نهاد امنیت ملی این کشور به وضوح خطرات احتمالی چنین درگیری مرگباری را درک میکند. در سال 2010، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر وقت و ایهود باراک، وزیر دفاع، به رؤسای امنیتی کشورشان دستور دادند تا ارتش را برای حمله به تأسیسات هستهای ایران در عرض چند ساعت آماده کنند. بر اساس یک برنامه خبری تحقیقی در تلویزیون اسرائیل که البته دو سال بعد پخش شد، رؤسای امنیتی اسرائیل آنها را متقاعد کردند که این دستور را پس بگیرند! تایمز اسرائیل گزارش داده بود که دستور افزایش آمادگی نظامی از سوی بنیامین نتانیاهو و ایهود باراک به گابی اشکنازی، رئیس وقت ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل و میر داگان، رئیس وقت موساد، در جلسهای در تاریخ نامشخصی داده شده بود اما بر اساس یافتههای جدید، داگان پاسخ داد در صورت عملی شدن این دستور باید انتظار هر گونه درگیری منجر به جنگی تمام عیار را داشت. اشکنازی نیز بنا بر گزارشها اعلام کرد که چنین حملهای «یک اشتباه راهبردی» خواهد بود، همچنین هشدار داد که دستور برای آمادهسازی حمله ممکن است منجر به گسترش جنگ شود، حتی اگر اسرائیل واقعاً چنین حملهای را انجام ندهد. در این برنامه آمده است که نتانیاهو و باراک بر خواستهشان اصرار نکردند!
بدون در نظر گرفتن هیچ یک از خطراتی که اسرائیل در صورت بمباران تأسیسات هستهای ایران با آن مواجه خواهد شد، باید پرسید که اساسا چنین بمبارانی چه دستاوردی خواهد داشت؟
حتی اگر اسرائیل سایتهای هستهای مورد نظر را با موفقیت نابود کند، دانشمندان و مهندسان ایران دانش لازم برای بازسازی آنها را همچنان حفظ خواهند کرد. در این مرحله، تحلیلگران آمریکایی بر این عقیدهاند که خرابکاریهای گذشتهی اسرائیل در مختل کردن پیشرفت برنامه هستهای ایران، تنها به این امر منجر شده که ایرانیها نهتنها تأسیسات آسیبدیده را بازسازی کردهاند، بلکه این کار را بهتر و سریعتر از آنچه پیشبینی میشد، انجام دادهاند.
این نیروهای طرفدار ایران هستند که اسرائیل را احاطه کردهاند.
موضوع جایگاه بینالمللی ایران و مواضع قدرتهای غیر غربی نیز مطرح است. در حال حاضر، چین و روسیه مخالف تبدیل شدن ایران به یک کشور در آستانه هستهای شدن هستند، چه برسد به کشوری که واقعاً به سلاح هستهای مجهز باشد اما اگر اسرائیل ایران را بمباران کند و سپس ایرانیها به پکن و مسکو بگویند که تنها بازدارندگی هستهای میتواند کشورشان را از حملات احتمالی اسرائیل در امان نگاه دارد، پکن و مسکو به احتمال زیاد از موضع تهران حمایت خواهند کرد.
در نهایت میتوان فرض کرد که تهدیدات مستمر اسرائیل نمیتواند به هیچ نتیجهی خوبی برای دولت یهود منجر شود، بهویژه اگر تلآویو نتواند دولت بایدن را متقاعد کند که ارتش ایالات متحده را وارد جنگ کند. با توجه به اینکه دولتهای بوش، اوباما و ترامپ، همگی تصمیم گرفتند که سایتهای هستهای ایران را بمباران نکنند، تصور اینکه بایدن و تیمش ریسکها را بسیار متفاوت ارزیابی کنند، دشوار است.
تهدیدات اسرائیل به کجا میانجامد؟
بنابراین در صورتی که مذاکرات بر سر احیای برجام با شکست مواجه شود و برنامه هستهای ایران با سرعت پیش برود، تهدیدات بیشتر اسرائیل تنها به دو گزینهی سرنوشتساز و نامطلوب [برای این کشور] منجر خواهد شد. اگر از یکسو، اسرائیل به تهدیدات خود عمل کند، خود را درگیر در یک مارپیچ بحران با ایران و متحدان منطقهایاش خواهد یافت که کنترل آن بسیار سخت خواهد بود. از سوی دیگر، اگر اسرائیل هرگز تهدیداتش را عملی نسازد، صرف تهدیدات از این کشور طبلی توخالی در منظر افکار عمومی خواهد ساخت!
با نگاهی به آینده، این سؤال مطرح میشود که منافع اسرائیل در برابر تهدید به حمله علیه برنامهی هستهای ایران چیست؟ پاسخ ساده است: صحبت در مورد تهدید هستهای ادعایی ایران را متوقف کنید. نیازی به ادامه هیاهوی این تهدید یا نشان دادن نادرست جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر دولتی غیرمسئول نیست. انجام این کار نتیجهی عکس دارد و امنیت بلندمدت اسرائیل را تضعیف میکند.
حتی اگر روزی ایران سلاح هستهای داشته باشد، دلیلی ندارد که یک حملهی هستهای بدون دلیل و در قالب اولین ضربه علیه هر کشوری از جمله اسرائیل انجام دهد. رژیم تهران انتحاری نیست. رهبران ایران میدانند که اگر جمهوری اسلامی دست به چنین حملهای بزند، کشورشان عواقب سنگینی را متحمل خواهد شد. به نظر میرسد که فعالیتهای هستهای ایران عمدتاً برای تقویت جایگاه این کشور و استفاده از ترسی که قدرتهای دیگر از برنامه هستهای ایران دارند، طراحی شده است. برای ادامه دستیابی به چنین اهدافی، ایرانیها لزوماً هرگز نیازی به دستیابی به سلاح هستهای ندارند و در صورت عدم بازگرداندن برجام، ایران میتواند یک کشور در آستانه هستهای باقی بماند.
در حالی ایران و قدرتهای جهانی هفتمین دور مذاکرات هستهای امسال در وین را پشت سر میگذارند که رژیم اسرائیل از همهی طرفها میخواهد تا مذاکرات را فوراً متوقف کنند؛ با این حال اسرائیلیها باید درک کنند که احیای برجام اکنون واقعبینانهترین راه برای تضمین کنترل برنامهی هستهای ایران است و در صورت امکان، برنامه هستهای این کشور را به سطوح مقرر در توافق هستهای ۲۰۱۵ بر میگرداند. با خروج ایالات متحده از برجام – نتیجهای که تا حدی به لابی اسرائیلی ـ عربی در دولت ترامپ نسبت داده میشود – پیشرفتهای هستهای ایران همچنان ادامه دارد.
منبع: +