در اکتبر 2012 سران حزب کمونیست در نشست بیدایهه۱ ، مردی را به ریاست جمهوری انتخاب کردند که در سال ۲۰۰۷ پس از آنکه چن لیانگ لو، دبیر قبلی حزب در شانگهای به علت فساد مالی از کار برکنار شد جای او را گرفته بود. شی جین پینگ که در حال حاضر پستهای دبیرکل حزب کمونیست چین و رئیس کمیسیون مرکزی ارتش چین را هم بر عهده دارد، دارای یک کرسی درکمیته دائمی پلیتبوروی حزب کمونیست، عالیترین نهاد تصمیمگیری چین است، چینی که اکنون پینگ طبق تغییرات قانون اساسی رهبر مادامالعمر آن است. برای آنکه بدانیم چین امروز به عنوان پرجمعیتترین کشور و دومین اقتصاد جهان به کدام سو مینگرد باید دانست شی جین پینگ کیست و چه عواملی بر تنوع الگوهای رفتاری او مخصوصا در عرصه سیاستهای بین المللی اثرگذار بوده است؟
انتصاب شی جین پینگ در پستهای رده بالای حزب قبل از ریاست جمهوری، نشان میدهد که رهبران حزب از ابتدا هم برای او فکرهای بزرگتری در سر داشتند. او قبل از تصدی ریاست جمهوری، مسئولیتهای فراوانی از جمله مسئول آمادگی جامع برای المپیک 2008، نفر اول به نمایندگی از چین در هنگکنگ و ماکائو و ریاست دانشکدهی مرکزی حزب را عهده دار شد و به عنوان معاون رئییس جمهور به کرهشمالی، مغولستان، عربستان سعودی، قطر، یمن و پس از آن به امریکای لاتین و ترکیه سفر کرد.
در اکتبر 2012، سران حزب او را به عنوان نفر اول حزب و کشور انتخاب کردند. پینگ پس از به قدرت رسیدن، در اولین سفرش به استان گوانگدونگ، پرجمعیتترین استان چین (108 میلیون نفر) و دارای بالاترین رتبه از نظر تولید ناخالص داخلی رفت. او در سخنرانیاش در این سفر، رویای چینی را به عنوان مانیفستاش مطرح کرده و تاکید کرد که این رویا، یک ملت قوی و یک ارتش قوی خواهد ساخت. شی با ادای احترام به دنگ ژیائوپینگ۲ سیاستمدار چینی، برنامههایش را در راستای سیاستهای دنگ که در اصلاحات اقتصادی در چین پس از مائو نقش عمدهای داشت، معرفی کرد.
اندیشه سیاسی شی جین پینگ
شاید بهتر باشد بررسی اندیشه سیاسی پینگ را با این سوال آغاز کنیم که چرا جامعهی سیاسی چین همواره پذیرای دولت مردان اقتدارگرا بوده است؟ این پذیرش حتی در سالهای اخیر که بیشتر کشورهای منطقه مانند هند، کره جنوبی و حتی مغولستان شکلی از دموکراسی را تجربه کردهاند با تغییر قانون اساسی و اعطای لقب رهبر مادامالعمر به شی جین پینگ ادامه داشته است. به نظر میرسد دلایل اصلی ناکامی فرایند دموکراتیزاسیون به شکل غربیاش در چین، به نوعی به کشاکش میان اصول و باورهای دموکراتیک با ارزشهای اقتدارگرایانه و جمع گرایانهای مرتبط است که در ادوار مختلف باستان، میانه و معاصر در اندیشهی رهبران و مردم چین وجود داشته است. علاوه بر نقش شرایط جغرافیایی، امنیت منطقه ای و ..، غلبه ارزشهای کنفسیوسی از جمله باور به سلسله مراتبی بودن نظم اجتماعی، سیاستهای جمعگرایانه مبنی بر تفوق جمع بر فرد، باور به دولت به عنوان موجودیتی با فضیلت و تاکید بر نظم و اقتدار در دوران مختلف و مخصوصا در چین معاصر پس از مائو، بستر تحکیم اقتدارگرایی رهبران از جمله پینگ را در این کشور فراهم کرده است. پینگ و رهبران پیش از او همواره کوشیده اند با توسل به چنین تفکری، اقدامات و عملکرد مقتدرانه خود را توجیه کنند. حتی با وجود اصلاحاتی که از زمان دنگ در زمینه بازنشست کردن نخبگان قدیمی و استفاده از تکنوکراتهای جوان صورت گرفته است، همچنان دادگاهها، ارتش، بخشهای قانونگذاری و رسانههای عمومی تحت نظر رییس جمهور و نخبگان نزدیک به او هستند و احزاب و جامعه مدنی نتوانستهاند به رشدی شایسته دست یابند.
در بررسی اندیشه سیاسی رهبران در چین همواره ردپای تفکرات مائو و میزان اثرپذیری این رهبران از او مورد بحث بوده است. عملکرد مائو همواره او را به عنوان یک انقلابی به جهان معرفی کرده است، این در حالی است که جانشینان او کم کم از این دیدگاه فاصله گرفتند تا حدی که شی جین پینگ کاملا در هیات یک بوروکرات ظاهر شده است.۳
مرکز ثقل اندیشهی پینگ، بر رویای چینی استوار است. این ایده، واکنشی به رشد سریع مدرنیزاسیون در چین و فراموشی فرهنگ چینی است. رویای چینی از 2013 و با هدف ایجاد الگوی ایدهآل فردی و اجتماعی در چین شکل گرفت، شی معتقد است این رویا منحصر به چین نیست و همه مردم جهان میتوانند از آن بهرمند شوند.
سوسیالیسم با مشخصات چینی هم محور دیگر اندیشه سیاسی پینگ است. سوسیالیسم چینی به معنای سوسیالیسم تطبیق داده شده با شرایط چین است و مبنای آن ایجاد یک اقتصاد بازاری سوسیالیستی در کنترل کامل بخش دولتی است. حزب کمونیست استدلال میکند که سوسیالیسم با این سیاستهای اقتصادی سازگار است و چین کنونی در مرحله ابتدایی سوسیالیسم است.
شی جین پینگ و توسعهی اقتصادی
رشد اقتصادی سریع چین، در سالهای اخیر به عاملی نگرانکننده برای کشورهای قدرتمند جهان تبدیل شده است. از زمانی که شیائوپینگ در 1979 روی کار آمد تا اواخر دهه 1980، سیاست خارجی در چین بر توسعهگرایی استوار بود. با این حال، به نظر میرسد پس از روی کار آمدن پینگ، تغییراتی در این روند به وجود آمده است. این تغییرات بر اساس تحول از «اقتصاد محوری» به «رویکردی چندبعدی» است؛ به عبارت دیگر پینگ، بخشی از قدرت اقتصادی چین را به سمت قدرت سیاسی و نفوذ بینالمللی سوق داده است. کاملیا سورنسن معتقد است که اصل «کمهیاهو و پنهان کردن تواناییها» در سیاست خارجی که در دوران دنگ شیائوپینگ مورد استفاده بود، در زمان شی جین پینگ به گفتمان جدید «تلاش برای دستاورد» تغییر کرده است. با این حال با کاهش رشد اقتصادی نسبت به سالهای قبل، شی ناچار شده از ناسیونالیسم به عنوان عنصری برای تقویت مشروعیتاش استفاده کند.(رشد اقتصادی 2/14 درصد در 2007 به 7/6 درصد در 2017 کاهش پیدا کرده و اگر با همین روال ادامه پیدا کند در سال 2050 به رشد 8/1 درصد خواهد رسید.(افت حدود 5/7 درصد))
از همین نویسنده بیشتر بخوانید:
چین در سال گذشته تقریبا ۵ میلیون فرصت شغلی را از دست داده که حدود ۱.۹ میلیون آن، در نتیجهی جنگ تجاری با آمریکا بوده است. این بیکاری و کاهش رشد اقتصادی با توجه به نظام تک حزبی و اقتدارگرا، ضعف جامعه مدنی و جمعیت زیاد، میتواند به جنبشها و اعتراضات اجتماعی و اقتصادی زیادی منجر گردد. به همین دلیل پینگ، اقدامات زیادی را در مواجهه با این روند انجام داده است؛ از جمله تاسیس اداره امور اقتصاد بینالملل در وزات خارجه، اصلاحات بنیادی دراقتصاد در تعاملات بینالمللی با عنوان «مطلوبیت نوین چین» با اجرای قوانین محافظت از حقوق قانونی موسسات و افراد چینی در خارج از کشور. شی همچنین با طرح «یک کمربند، یک جاده» 4سعی دارد منافع اقتصادی چین را در اوراسیا حفظ کند.
سیاست خارجی شی جین پینگ
سیاست خارجی یک مسیر دوطرفه است. به عبارت دیگر همانگونه که سیاستهای کشورها، بر تحولات بین المللی تاثیرگذار است، نظام جهانی نیز میتواند باعث تحول در نظامها و رویکرد سیاستگذاری کشورها شود.
یکی از اصلیترین اقداماتی که پینگ آن را در حوزه سیاست خارجی دنبال کرده است، تاکید بر تحول از «نظام سیاسی مشروع بر اساس ایدئولوژی» به «نظام سیاسی بر پایه توسعه اقتصادی» است. شی میداند که توسعه اقتصادی مطلوباش را با هرنوع کنش استراتژیکی نمیتوان پیش برد. او به عنوان اصلیترین کنشگر در این حوزه بر مبنای اهداف و منافعی که برای خود تعریف کرده، همکاری با نظام بین الملل را انتخاب کرده و به عنوان یک قدرت نوظهور، رفتار همکاریجویانهای در مقابل سایر قدرتها داشته است. بازخورد انعطاف پذیر قدرتهای جهان در برابر روند قدرتگیری چین هم عامل دیگری است که باعث شده چین به عنوان یک بازیگر ناراضی در عرصه بین المللی ظهور نکند.
همچنین، نظام اقتصاد سیاسی جهانی، مخصوصا پس از به قدرت رسیدن شی، توانسته باعث اصلاحات در قانون اساسی، برنامههای توسعه و تحولات ساختاری در حوزه اقتصاد و سیاست گردد. اصلاحات قانون اساسی در 2017 ، نشان میدهد که چین تا حدود زیادی نظام کمونیستی را پشت سر گذاشته و با تاکید بر سوسیالیسم با آزادسازی سرمایهگذاری خارجی به نوعی «سرمایهداری از نوع چینی» (تحول از نظام برنامهای به نظام مختلط) تبدیل شده است. در نتیجهی سیاستهایی از جمله حاکمیت توامان سرمایهداری چینی و مالکیت دولت بر شرکتهای بزرگ که در دوران پینگ اجرا شدهاند، نوعی تعدیل در سیاست خارجی پدید آمده و شرایط ورود سرمایهی شرکتهای چند ملیتی به چین تسهیل شده است.
در حوزهی سیاست خارجی پینگ سه نه را مطرح کرده که شامل:
نه به دخالت در امور داخلی دیگر کشورها، نه به گسترش حوزه نفوذ و نه به ایجاد هژمونی است.
پینگ، همچنین مفهوم جامعهای با سرنوشت مشترک را مطرح کرده است که نشاندهندهی رویکرد پلورالیستی او و تاکیدش بر جهانیشدن و چند قطبیگرایی است. در سیاست خارجی، او عموما به چیزهایی توجه میکند که برای امریکا و سایر قدرتهای بزرگ در اولویت نیست؛ سفرهای متعدد او به افریقا و سرمایهگذاری درازمدت در حوزههای زیربنایی، سیاست چراغ خاموش شی را به خوبی نشان میدهد.
سیاست خارجی شی هم در قبال متحدانش، نشان میدهد با وجودی که پکن همواره در مجامع جهانی به نفع متحدانش رای داده یا وتو کرده اما در مواقعی مانند موضوع سوریه از کشورهایی مانند روسیه و ایران سواری رایگان گرفته و یا سعی کرده در ازای دریافت امتیازی حمایتش را اجرایی سازد.( در موضوع الحاق کریمه به روسیه، چین یک قرارداد گازی پرسود را از روسیه پاداش گرفت)، سیاست کژدار و مریز پینگ در قبال کره شمالی هم موید همین مطلب است.
اما عمیقترین چالش اینروزهای پینگ، مدیریت روابط چین و ایالت متحده است. تحولات چند سال اخیر نشان میدهد که چینیها با استفاده از تمامی اهرمهای خود در حال ورود به نوعی جنگ سرد جدید با ایالات متحده و دور خیز برای گرفتن جایگاه بینالمللی آمریکا هستند. شی بسیار ماهرانه این راهبرد را پیش میبرد و به نوعی چین را به بزرگترین بازیگر جنگ سرد جدید تبدیل کرده است. با اینحال تحولات اخیر نشان داده که پینگ همیشه هم در این امر موفق نبوده، او گمان میکرد که برقراری رابطه شخصیتر با کسی مانند ترامپ میتواند او را در راه رسیدن به اهداف استراتژیکش یاری برساند اما نتایج اجلاسهای اخیر نشان داد که شی نتوانست مخصوصا در تجارت راهی را در روابط با امریکا بگشاید. در حالی که چین و امریکا درگیر جنگ تجاری شدیدی هستند ظاهرا، شی با همان صبر و حوصله همیشگی چشم به انتخابات ایالات متحده دوخته است، او همواره سعی کرده در مواجهه با فردی غیر قابل پیشبینی مانند ترامپ اعتماد به نفسش را حفظ کند. به نظر میرسد که شی در رابطه با امریکا بر اساس این ضرب المثل عمل میکند که: “آتش کوچکی را برای گرم کردن آب روشن کن و آن را سوزان نگاه دار و در همان حال مقداری آب سرد در ظرف بریز تا آب هرگز به جوش نیاید.۵
روانشناسی سیاسی شی جین پینگ
عموما بر اساس پیشینهی فردی رهبران سیاسی تا اندازهای میتوان رفتار آنها را در عرصهی سیاست داخلی و خارجی پیشبینی کرد؛ ولی شی جین پینگ از 2012 تا امروز، نشان داده که حدس زدن حرکت بعدی رهبر محافظهکار چین، چندان هم ساده به نظر نمیرسد.
شی را کاملا میتوان نمونه یک رهبر اقتدارگرا دانست. او به ملیگرایی، حفظ سنتهای گذشتگان و تسلیم در برابر مراجع قدرت و هنجارهای اجتماعی که از جانب آنها حمایت میشوند، باور داشته و در پی کسب اعتبار اجتماعی برای این باورها است. او برای آنکه از تمام جهات یک رهبر عالی مقام باشد، هیچ ممانعتی از خود نشان نمیدهد، تا آنجا که این روزها، اندیشهها و ایدههای سیاسی و اقتصادیاش با عناوینی که عموما از توسعه مشتق شده مانند توسعه مردم محور، توسعه نوآوری، توسعه سبز و … به شکل دورههای کوتاه مدت در دانشگاههای چین تدریس میشود، چیزی که قبلا در انحصار اندیشههای مارکس و نهایتا مائو بود.۶
شخصیت حرفهای و جهتگیریهای پینگ، در طی دوران تصدیاش بر پستهای مختلف همواره نشان داده که او سیاستمداری است که میداند در چه موقعیتی با چه زبانی صحبت کند و چه اطلاعاتی از خودش را برای جامعه آشکار کند. او حتی در مورد شکل ظاهری اش بسیار محتاط و با فکر عمل کرده است. مثلا علی رغم اینکه دهه هاست که رهبران ارشد مسن چینی، طبق یک سنت سیاسی که به دوران مائو برمیگردد در میان مردم و رسانهها، با موهای مشکی براق حاضر می شوند، پینگ در سالهای اخیر، با موهایی خاکستری در میان مردم ظاهر شده که میتواند نوعی استراتژی استتار برای کمتر نشان دادن دیکتاتوری و کاهش انتقادات درباره او باشد.
مرکز ثقل اندیشهی پینگ، بر رویای چینی استوار است. این ایده واکنشی به رشد سریع مدرنیزاسیون در چین و فراموشی فرهنگ چینی است.
لحن بیان و کلیدواژههای پینگ هم، قبل و پس از رسیدن به قدرت همواره بسیار هدفمند انتخاب شده است. به عنوان مثال در سخنرانیهای سال 2012 ، عموما لحن او خوشبینانه، امیدوار، صلحآمیز و فروتن و در زمینهی همکاری قومی و افزایش رفاه بوده و با کلید واژههایی مانند مردم بزرگ، اعتماد، زندگی خوب، برجسته کردن خدمات جدید دولت و عبور از سیاستهای قبلی همراه بوده است؛ اما پس از گذشت یکسال در 2013، با لحنی انتقادی نسبت به روشهای جاری و با تاکید بر اصول بنیادین مارکسیسم و سوسیالیسم چینی، یادگیری از تجارب گذشته و سازگاری را به جامعه القاء کرده و از کلیدواژههایی مانند مارکسیسم علمی، سوسیالیسم اقتصادی، توسعه، تعمیق اصلاحات ، باز شدن فضای اقتصادی و افشا شدن فساد استفاده کرده تا بتواند به تازهکاران منتخب حزب مرکزی جهت دهد. شی در سال 2017، فقط در یک سخنرانی، از عبارت “مردم” 203 بار استفاده کرده است، این نشان میدهد که او میخواهد همواره یادآوری کند که جمهوری چین، جمهوری مردم، بانک ملی، بانک مردم، پلیس، پلیس مردم و ارتش، ارتش مردم است.
شی نشان داده که بسیار جاهطلب است، یک نوع تعادل مختص به خودش در رفتارش همواره بین انتخاب ارزشهای قدیمی حزب کمونیست و میل به توسعه در بین کشورهای قدرتمند جهان برقرار بوده است. هرچند که اندازه و دامنهی دولت و حزب کمونیست در چین همواره دست و پای رهبران چین را بستهاند اما شی آنقدر باهوش است که این موضوع، نتوانسته مانع ظهور تواناییهای فردی او در بازی سیاست باشد. او آشکارا توانسته بر بعضی حوزهها مانند فساد که قبل از به قدرت رسیدنش به نوعی قابل کنترل نبودند تسلط پیدا کند. به نظر میرسد شی میخواهد در قدرت بماند و قانون هم این اجازه را به او میدهد و ظاهرا برنامهی مشخصی برای انتخاب جانشین چه در حزب و چه در سایر نهادهای تصمیمگیرنده چین دیده نمیشود.۷
…
منابع فارسی
- برازجانی، مریم و حسین اصغری ثانی(1395). کارویژه دیپلماسی عمومی در تغییر وجهه بینالمللی چین. پژوهش نامه ایرانی سیاست بین الملل، سال 4، شماره 2، صص 26-1
- پوراحمدی میبدی، حسین و محمود خانی(1396).اقتصاد سیاسی سیاست خارجی چین در عصر جهانی شدن اقتصاد. رهیافتهای سیاسی و بین المللی، سال 8 ، شماره 49، صص 39-11
- فلاحی، حسین و علی امیدی(1396). دامنه تغییر و تداوم سیاست خارجی توسعهگرایانه چین در دوران شی جیم پینگ، فصلنامه رهیافتهای بینالمللی سیاسی و بین المللی، سال 9، شماره 51 ، صص 178-147
…
۱. شهری ساحلی در 350 کیلومتری شرق پکن
۲. رهبری دنگ ژیائوپینگ بر حزب کمونیست چین، شروع سیاستهای درهای باز و اصلاحات در چین بود. او گرچه در توسعهی سیاسی کارنامهای خوبی نداشت(در سال ۱۹۸۹ جنبش دانشجویان چین را در میدان تیان آن من به شدت سرکوب کرد) اما با جایگزین کردن سیاست “اقتصاد در راس” توانست چین را در مسیر توسعه قرار دهد.
3. Douglas dan (2017). Mao Zedong and xi jinping: a trait analysis. Wright state university.
۴. این طرح مبنی بر گسترش مسیرهای تجاری از شانگهای تا لیسبون است و 64 کشور را شامل میشود.
5. KUA, Mercy (2018). on the couch in BEIDAIHE: political psychology of china’s president XI JINPING. (+)
6. CARRICO Kevin (2018). I Mastered Xi Jinping Thought, and I Have the Certificate to Prove It. (+)
7. Montemalo, Michael (2015). assessing the leadership of the general secretary of the central committee of the communist party of china: Xi Jinping. (+)
ممنون از خانم دکتر و مجموعه سیاست و فرهنگ، لطفا باز هم درمورد موضوع روانشناسی سیاسی مطلب کار کنید.
مرسی
عالی بود، لطفا باز هم در مورد دیگر شخصیتها چنین مطالبی رو کار کنید