پیرو ادعای مقامات آمریکایی حمله موشکی ایران به پایگاههای ایالات متحده در عراق بدون تلفات جانی به پایان رسید. این حملات از سوی رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران با عبارات پاسخ سخت و سیلی به صورت آمریکا نامیده شد و از سوی رئیسجمهور و وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان اقدام نظامی متناسب با اقدام آمریکا (در به شهادت رساندن سپهبد سلیمانی) و واکنشی متناسب و مطابق اصل ۵۱ منشور ملل متحد به عنوان حق دفاع مشروع اعلام گردید. دکتر ظریف پس از اعلام حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد در نامه به دبیرکل سازمان ملل متحد تاکید کرد:
جمهوری اسلامی ایران مایل به آغاز جنگ و رویارویی نظامی نیست؛ اما همواره آماده دفاع از خود است.»
ایالات متحده نیز با توجه اینکه مدعی است این حمله تلفات جانی بههمراه نداشته اعلام کرد ضرورتی برای پاسخ نظامی نمیبیند. بهنظر میرسد طوفان احتمال جنگ میان ایران و آمریکا فروکش کرده است و اوضاع تنش میان دو کشور، با وجودی که همچنان جدی است اما تحت کنترل درآمده. در این میان اما دو نکته در خصوص تشدید و آینده بحران یاد شده قابل توجه به نظر میرسند:
۱. لزوم کنترل گروههای نیابتی در منطقه
در دوران پس از مدیریت شهید قاسم سلیمانی، کنترل گروههای شبهنظامی متمایل به ایران بسیار مهم و ضروری است؛ زیرا این نگرانی وجود دارد که اقدامات خودسرانه این گروهها به پای جمهوری اسلامی ایران نوشته شود. این نگرانی تا جایی است که در پی حمله راکتی روز گذشته به منطقه سبز بغداد، رئیس جمهور روحانی اعلام کرد: «ایالات متحده نباید حملات به اشخاص یا منافع خود در جهان را به پای ایران بنویسد.» به نظر میرسد نگرانی از اقدامات گروههای شبه نظامی در عراق و بقیه منطقه باعث شده که پایداری امنیت در منطقه، مانند حبابی شیشهای باشد که در معرض باد قرار گرفته است. این شکنندگی به دلیل ماهیت گروههای شبه نظامی است که در حال حاضر به عنوان عامل مهمی در بحران ایران و ایالات متحده دارای اهمیت و نقش خاص گشتهاند.
نیروهای نیابتی، گروههای شبه نظامی یا جبهه مقاومت به هر اسمی نامیده شوند چهار ویژگی اصلی دارند:
الف. رویکرد ضد غربی
این گروهها به حضور ایالات متحده و نیروهای ائتلاف در سرزمین خود و یا عملکرد دولتهای وابسته به غرب و یا وضعیت اقتصادی یا عدم رعایت شعائر مذهبی و… معترض هستند
ب. وابستگی تسلیحاتی
این نیروها مسلح هستند و گمانهزنی در خصوص حمایت مالی از این گروهها باعث میشود که آنها را به قدرتهای منطقهای مانند ایران، عربستان و ترکیه (یا حتی قطر، امارات متحده و کویت) و نیز قدرتهای فرامنطقهای مانند روسیه و آمریکا وابسته بدانند.
ج. وابستگی مالی و ایدئولوژیکی
عضوگیری در این گروهها معمولا به دو عنصر محرومیت اجتماعی و اعتقادات مذهبی قوی وابسته است و اعضا و بدنه این گروهها معمولا از اقشار محروم (مورد ظلم قرار گرفته) و با اعتقادات ایدئولوژیک هستند. خصایص ذکر شده این گروهها را از یکسو به شدت در جلب حامی مالی یا در دستیابی به اهداف یا دستاوردهای دیگر رقابتپذیر میکند و از سوی دیگر به شدت عملگرا و در برخی موارد انتقامجو میسازد. در مجموع این گروهها را از حیث انتخاب اهداف، عملکرد و نیز نفوذ، جاسوسی و انحراف ضربهپذیر میسازد.
د. دشواری رهبری این گروهها
به دلیل اعتقادات مذهبی و ساختار سلسله مراتبی در این گروهها، قائد، رهبر یا فردی که بتوانند به عنوان الگو تحت رهبریاش قرار گیرند باید واجد خصوصیات ویژهای باشد. رهبری شهید سپهبد سلیمانی به جهت کاریزمای شخصیتی ایشان میتوانست علاوه بر کنترل این گروهها، رقابت میان آنها را نیز به همکاری بدل نماید. اکنون در زمان فقدان رهبری شهید سلیمانی این اولین و مهمترین وظیفه جانشین اوست که به سرعت و دقت بتواند این گروهها را تحت کنترل قرار داده تا اقدامات خودسرانه احتمالی از از هر یک از این گروهها به خطای محاسباتی و فاجعه منجر نگردد. بهویژه اینکه برخی از جنگهای اخیر در خاورمیانه به دلیل همین خطای محاسباتی انجام شده است (حمله ائتلاف جهانی به عراق در زمان صدام و نیز لیبی در زمان قذافی).
۲. آیندهنگری در خصوص ادامه بحران
گرچه با پاسخ نظامی متناسب ایران به ایالات متحده، دو طرف نشان دادند که از تعقل لازم در مواجهه با بحران برخوردارند و بحران در سطح کنترل شده قرار گرفت اما تامین منافع کوتاهمدت ایران نباید موجب عدم توجه به منافع میانمدت و آیندهنگری گردد.
عدم توجه لازم به این نکته که هر دو طرف بر لزوم خروج طرف مقابل از منطقه و به ویژه عراق تاکید دارند، میتواند مجددا سطح بحران را تا سطح رویارویی نظامی ارتقا دهد. تاکید هر دو طرف ایرانی و آمریکایی بر عدم داخله طرف مقابل در عراق و دیگر کشورهای منطقه، از یک سو میتواند دو طرف را به سمت اصطکاک بیشتر منافع سوق دهد و از سوی دیگر منجر به همپوشانی در منافع مشترک شود. به نظر میرسد عامل تاثیرگذار در این میان وجود یا فقدان تبادل اطلاعات مستقیم میان طرفین و تمایل یا خودداری از مذاکره مستقیم باشد که ب عنوان عوامل تشدیدکننده یا تسهیلکننده هر یک از دو مسیر یاد شده اصطکاک یا همپوشانی منافع را برای دو طرف بهدنبال خواهند داشت.
به هر تقدیر دو عامل اقدامات احتمالی و کنترلنشده گروههای شبهنظامی در منطقه بهویژه در عراق و فقدان قدرت دولت مرکزی بر آنها از یکطرف، بههمراه پافشاری بر پیششرطهای شروع مذاکرات از سوی ایران و آمریکا از طرف دیگر، حباب امنیت منطقهای را شکنندهتر از قبل ساخته است.
با وجود آنکه پیشبینی کارشناسان بر ادامه این وضعیت دشوار تا انتخابات مجدد ریاست جمهوری در ایالات متحده قرار دارد؛ ولی مسلما احتمال چرخش کلی استراتژی ایالات متحده با تمدید یا تغییر ریاست جمهوری این کشور با تحولات اخیر در بحران دو طرف و نیز گامهای اخیر ایران در تعلیق برجام دور از ذهن به نظر میرسد؛ بهویژه آنکه پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ در آمریکا، دولت در ایران به انتهای مدت خدمت خود نزدیک میشود؛ بنابراین به نظر میرسد این موقعیت به همراه عوامل یاد شده شرایط برای آغاز مذاکرات را دشوارتر خواهد ساخت.
تاریخ 40ساله انقلاب اسلامی نشان می دهد که هر گونه مذاکره با دولت متکبر امریکا به زیان صد درصدی ایران و خرد شدن عزت و اعتبار ملی و بینالمللی آن می انجامد نمونه های اینگونه عقب نشینی های خفت گونه در جهان زیاد است کافی به حوادث عراق صدام حسین، لیبی قذافی و مذاکرات اخیر کره شمالی نگاهی بیندازید. ضمناً به نظر می رسد شما گروهای مسلمان و متمدن حشد الشعبی و حزب الله لبنان را با داعشی ها اشتباه گرفته اید