بیش از چهار دهه مناقشه میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران فراز و فرود بسیار داشته است اما مسالهی امکان به کار افتادن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهایی بینالمللی علیه ایران که با امضای برجام معوق مانده بود، اکنون به مهمترین چالش پیش همه بازیگران منطقهای و بینالمللی و نیز سازمان ملل متحد تبدیل شده است. در همین راستا چند نکته قابل تأمل به نظر می رسد:
۱. واکنش متحدان غربی آمریکا در همسویی مواضع با چین و روسیه:
بدون شک رویه سالهای اخیر دولت ایالات متحده آمریکا با سیاست تهاجمی و یکجانبهگرایانهی دولت ترامپ با شعار «اول آمریکا» و خروج مکرر از پیمانها و قراردادهای بینالمللی و زیر پا گذاشتن تعهدات و حقوق بینالملل برای کسب منافع حداکثری اقتصادی و نادیده گرفتن نقش و جایگاه متحدان غربی و نیز وزن و جایگاه سازمانهای بینالمللی موجب گردیده تا شاهد بیسابقهترین واکنش از سوی متحدان غربی ایالات متحده در همسویی مواضع با چین و روسیه علیه خواست ایالات متحده در شورای امنیت سازمان ملل باشیم.
به نظر میرسد اروپا پایان دور اول ریاست جمهوری ترامپ را که ضربهپذیرترین زمان ممکن برای او است، بهعنوان بهترین فرصت برای نشان دادن اعتراض جدی نسبت به رویه قلدرانه و ضد حقوق بینالمللی ترامپ طی سالهای اخیر، دیده است؛ ولی تداوم اعتراض اروپا و مقاومت در مقابل خواست آمریکا، به دلیل پیوندهای اقتصادی، سیاسی، تاریخی و به طور کلی منافع اروپا با ایالات متحده، نمیتواند بیش از چند ماه و پس از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا (صرف نظر از نتیجه) تداوم داشته باشد.
۲. مقاومت شورای امنیت علیه ترامپ چع نفعی برای تهران دارد؟
تداوم فشار ایالات متحده بر جمهوری اسلامی، به منظور انعقاد قرارداد جدید و حل و فصل اختلافات و تعارضات منافع، موجود منطقهای و بینالمللی که به صورت سیاست فشار بیشتر از سوی ایالات متحده و سرسختی بیشتر از سوی جمهوری اسلامی ایران تا کنون، راه را بر هرگونه میانجیگری و مذاکرات لازم بسته نگاه داشته است. بنبستی که به برقرای مکانیسم ماشه و ائتلاف جهانی علیه ایران یا تحریمهای یکجانبهی بیشتر ایالات متحده علیه ایران و شرکای اقتصادیاش خواهد انجامید.
برخی کارشناسان عقیده دارند نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و پیروزی احتمالی دموکراتها، میتواند گشایشی در بنبست مذاکرات میان ایران و آمریکا به وجود آورد اما نکتهی قابل توجه این است که در حال حاضر، تداوم سیاست فشار بر ایران به حدی در کیفیت و کمیت، فزونی گرفته که میتواند در صورت بی نتیجه ماندن به عنوان مهمترین شاخص سیاست خارجی دولت ترامپ، عامل موثری در حملهی مخالفان داخلی در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی ترامپ واقع گردد. به ویژه آنکه موفقیتهای نسبی اقتصادی دولت ترامپ طی سالهای گذشته نیز به دلیل تبعات ناشی از همهگیری کرونا از دسترفته به حساب میآید؛ بنابراین تحقیر ناشی از شکست سیاست خارجی ایالات متحده در سیاست منطقهای و جهانی ترامپ، میتواند موجبات سقوط و عدم موفقیت او را در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری فراهم آورد.
سوال اصلی این نیست که آیا مکانیسم ماشه راهاندازی میشود یا نه؛ بلکه مسالهی اصلی این است که پافشاری یک ابر قدرت دارای حق وتو و برترین قدرت نظامی و اقتصادی جهانی (در چارچوب و شیوهی کار و سیاستهای دولت ترامپ) برای پیگیری منافع و خواست خود، چه اقداماتی را طی ماههای آینده و تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری، در دستور کار خود قرار خواهد داد؟
۳. به نظر میرسد گرچه دولت ترامپ با سیاست یکجانبهگرایی در فشار بر جمهوری اسلامی و نادیده گرفتن نقش و جایگاه متحدان غربی در برجام، نتوانسته ائتلاف جهانی را موافق سیاستهای خود کند ولی در این مسیر تا جایی پیش رفته است که اکنون برای خود چارهای جز برنده شدن در این چالش باقی نگذاشته است. شکی وجود ندارد که در صورت ناکامی ترامپ در برقرای مکانیسم ماشه علیه جمهوری اسلامی، ترامپ نهتنها در سیاست خارجی و منطقهای خود شکست خورده تلقی میگردد بلکه حتی به گفتهی دوست و دشمن، ایالات متحده آمریکا به پایینترین سطح ممکن تأثیرگذاری بر روندها در تاریخ سازمان ملل متحد، تنزل داده خواهد شد؛ بنابراین شکست ترامپ در این راه یک خودکشی سیاسی برای خود او و جایگاه ایالات متحده به عنوان قدرت مسلط جهانی خواهد بود.
بیشتر بخوانید: آیا مکانیسم ماشه میتواند به نفع جمهوری اسلامی ایران باشد؟
به نظر میرسد با توجه به رویه و رویکرد دولت ترامپ تا کنون اگر تلاشهای دولت ترامپ در متقاعد کردن حق خود در راهاندازی مکانیسم ماشه در شورای امنیت، با مقاومت اعضای شورای امنیت و اتحادیه اروپا مواجه شود، دولت ترامپ منافع خود را از راههای دیگر پیگیری خواهد نمود. چند سناریو در این راستا قابل پیشبینی است:
الف) پیشنهاد طرح موضوع بازگرداندن تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر مبنای اتحاد برای صلح و بر مبنای رویه سازمان ملل متحد در قطعنامهی ۳۷۷؛ بر مبنای این قطعنامه چنانچه مسالهای پس از طرح در شورای امنیت نتواند مورد حل و فصل قرار گیرد، به دلیل به بنبست رسیدن آن مساله در شورای امنیت و به منظور تلاش برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی، موضوع باید به فوریت به مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارجاع داده شود. در این صورت مجمع میتواند از توصیهنامه تا اقدام نظامی علیه دولت خاطی اتخاذ تصمیم نماید.
ب) تهدید علیه سازمان ملل متحد با کاهش یا قطع بودجه سازمان ملل متحد و در نهایت تهدید خروج ایالات متحده از این سازمان.
ج) همزمان فشار بیشتر و تحریمهای یکجانبهی قویتر علیه شرکای تجاری و سیاسی جمهوری اسلامی ایران از یک سو و از سوی دیگر تقویت و حمایت بیشتر از اتحادهای جدید میان اعراب خلیج فارس و اسرائیل که میتواند شانس برخورد و اصطکاک را در میان دو طرف مناقشه تا حد برخورد نظامی بالا ببرد.
د) اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان دفاع پیشدستانه برابر حملهی نظامی جمهوری اسلامی به منافع و پایگاهها و متحدان منطقهای ایالات متحده.
در این صورت ترامپ برای حملهی نظامی علیه جمهوری اسلامی میتواند مطابق قانون اساسی آمریکا، از اختیارات خو ، بدون نیاز به کسب اجازه از کنگره استفاده نماید. به نظر میرسد چنین امری، میتواند به تقویت اتحاد میان متحدین غربی ایالات متحده از یک سو و افزایش حمایت داخلی مردم آمریکا از رئیس جمهوری که برای دفاع از منافع و مردم آمریکا دست به اقدام نظامی زده است، منجر شود؛ بنابراین اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی، مشروط به قابل توجیه بودن تهدید جدی علیه منافع و نظامیان ایالات متحده دور از ذهن نخواهد بود. این مساله با توجه به ماهیت و گستردگی و سیاستهای ضد حضور نظامی ایالات متحده از سوی محور مقاومت در منطقه میتواند به عنوان خطر امنیتی در منطقه تلقی گردد.
برآیند سخن
در مجموع به نظر میرسد ماههای پیشرو، برای همه بازیگران نظام بینالملل، واقعا «برههی حساس کنونی» به شمار آید. بدون شک تداوم مناقشه میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران، تداوم تغییرات بیشتر در سطح منطقهای و بینالمللی را به همراه خواهد داشت؛ از ائتلافهای جدید میان اعراب و اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران تا چالش بحران ناکارآمدی و مشروعیت در سازمان ملل متحد و زیر مجموعهی آن، حاکی از شکلگیری نظم نوین منطقهای و تداوم کشمکش قدرتهای بزرگ برای جا انداختن وزن و جایگاهشان در نظام بینالملل آتی و شکلگیری دوگانهی تک قطبی/ چند قطبی در نظام بینالملل. با این همه به نظر میرسد در تمامی این موارد یک نکتهی مشترک وجود دارد و آن افزایش هزینههای مادی و معنوی برای مردم ایران و دولت ایران است. هزینهای که با تاخیر در مذاکرات جدی میان طرفین مناقشه همچنان رو به افزایش است.