پروفسور کنت والتز، استاد روابط بینالملل و بنیانگذار نظریه نئورئالیسم، سال ۲۰۱۲ در مقالهی خود با عنوان «چرا ایران باید بمب داشته باشد؟» برای نشریه «فارینافرز» نوشت که دسترسی ایران به سلاح هستهای منافع غرب را تأمین خواهد کرد.
اساس تحلیل کنت والتز در این مقاله را باید در این موضوع جستوجو کرد که سلاحهای هستهای، سلاحهای کشتار جمعی هستند و احتمال نابودی کامل طرفین یک منازعهی هستهای وجود دارد؛ بر این اساس او معتقد است که کشورها از ورود به جنگ با یک رقیب هستهای اجتناب میکنند؛ همانطور که از زمان پایان جنگ جهانی دوم دولتهای دارای سلاح هستهای هرگز به منافع حیاتی دولت هستهای دیگری حمله نکردهاند و گذر قریب به هفتاد سال بدون بروز جنگ میان قدرتهای بزرگ، در طول تاریخ بیسابقه بوده است.
تاریخ به ما نشان داده است که معمولا کشورها به دلیل نگرانی از شروع یک درگیری هستهای، رفتار معقولتری از خود نشان خواهند داد. برای مثال هند و پاکستان از زمان تأسیس پاکستان پس از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان دستیابی به سلاحهای هستهای سه بار وارد جنگ شدهاند؛ اما از زمان هستهای شدن، خویشتنداری بیشتری در روابط با هم نشان دادهاند.
شاید دستیابی ایران به سلاح هستهای بدترین گزینه برای اسرائیل و در کوتاه مدت برای غرب باشد ولی احتمالا بهترین گزینه برای ثبات خاورمیانه و حتی در بلندمدت برای غرب و بهویژه ایالات متحده آمریکاست.
حل مسالهی هستهای ایران را میتوان در سه مدل خلاصه کرد؛ سناریوی اول کوتاه آمدن ایران در برابر فشارهای تحریم است که بسیار بعید و نامحتمل به نظر میرسد. سناریوی دوم آن است که ایران از ساخت و آزمایش سلاح اتمی دست برداشته و تنها خود را در آستانهی تولید سلاح قرار دهد تا تنها در صورت لزوم به این کار مبادرت نماید. سومین سناریو آن است که ایران بیپروا به سمت ساخت و آزمایش سلاح حرکت کند. این سیاست با مخالفت آمریکا و اسرائیل همراه خواهد بود ولی به نظر والتز با توجه به تجارب تاریخی گذشته، در نهایت کشورهای رقیب خود را برای زندگی با دولت جدید دارای سلاح تطبیق میدهند.
دل بستن به تغییر نظام سیاسی در ایران راه حل موضوع هستهای ایران برای غرب نیست. هر نظام سیاسی دیگری نیز در ایران بر سر کار آید به مرور به سمت هستهای شدن پیش خواهد رفت؛ چرا که ژئوپلیتیک و تاریخ ایران ثابت است و ایران بهعنوان کشوری که از دیرباز رویاهای بزرگی در سر میپروراند، خواهان آن است که دوباره بهعنوان یک قدرت بزرگ جهانی قد علم کند.
حال آیا ایران باید سر خم کند و در مورد مسئلهای که پیشتر دربارهاش (ظاهرا) به توافق رسیده، دوباره مذاکره کند؟
از نظر نگارنده بعید به نظر میرسد گفتوگو پیرامون موضوع هستهای ایران بهعنوان کشوری با چنان سابقهی تاریخی و جغرافیایی منطبق بر فلات ایران و البته با رویکردی تجدیدنظر طلبانه در نظام جهانی بتواند ره به جایی برده و ثباتی را در منطقه ایجاد کند.
سلاحهای هستهای با تمام خشونتی که در وجود خود دارند توانستهاند صلحآور باشند؛ هر چند بسیاری حاضر نیستند این به ظاهر پارادوکس را بپذیرند.
…
منبع تصویر این یادداشت: Stuart Miles/Shutterstock
تحلیل جامعی بود اما نکته فراموش شده ی اصلی فتاوای بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر فعلی و مراجع دینی این نظام بود،که ساختن نگهداری و استفاده از این نوع سلاح و هر نوع سلاح کشتار جمعی را حرام میدانند و بارها در رسانه ها بطور عمومی و در محافل خصوصی هم عنوان کردن،و اعلام ساخت و دستیابی به این سلاح در واقع زیر سوال بردن تمام این فتاوا در تمام این سالهاست و به نوعی خودزنی محسوب میشه که عوارض مهمی در پی خواهد داشت،اما از منظر سیاسی برای ادامه حیات نتیجه ی مقاله ی شما صحیحه…
سلام و خدا قوت
تحلیل شما درسته و با این پارادوکس موافقم.
اما آیا جمهوری اسلامی ایران با تولید سلاح هستهای و کشتارجمعی موافقه؟ آیا به نوعی نقض غرض فلسفه ی اسلام تلقی نمیشه؟ آیا تنها راه برای ایمنی کشور و بازدارندگی، داشتن سلاح هسته ایه؟