از ابتدای بحران سوریه ترکیه یکی از مهمترین بازیگران منطقهای دخیل در بحران داخلی این کشور بوده است. ترکیه از جمله بازیگرانی بوده که موفق شده است از ابتدای بحران تاکنون خود را در محیط معادلات نظامی – امنیتی – سیاسی سوریه حفظ نماید و یکی از طرفهای اصلی در مذاکرات آستانه پس از شکست روند ژنو باشد.
اهداف راهبردی ترکیه در سوریه
ترکیه دارای اهداف متعددی از حضور در معادلات سوریه است. نخست باید توجه داشت که ترکیه دارای ادعاهای تاریخی نسبت به مناطق وسیعی از شمال سوریه و نیز مناطقی از شمال عراق تا موصل می باشد. بهعبارت دیگر فرهنگ راهبردی و فرهنگ سیاسی ترکیه هیچگاه جدایی این مناطق از عثمانی را هضم نکرده و هر زمان خلأ قدرت موجود اجازه داده است سعی در دخالت به منظور تاثیرگذاری بر معادلات این مناطق داشته است.
از سوی دیگر در اختیار داشتن ادلب و حلب برای دولت اسلامگرای عدالت و توسعه دارای بار ارزشی و تاریخی بسیار بالایی است. از طرفی هم ترکیه با شکست روند ژنو پس از آخرین اجلاس جدی آن در سال 2015 و فروپاشی بخش سیاسی جبهه مخالفان، عملا تبدیل به فرمانده سیاسی و میدانی گروههای مخالف دولت مرکزی شده است. ازاینرو ترکیه با امید رسیدن به اهداف کلانی که از رسیدن به آنها در عرصههای میدانی و سیاسی سوریه طی روند ژنو باز میماند، در روند آستانه با مشارکت ایران و روسیه مشارکت نمود. این اهداف را بهطور کلی میتوان در چند محور خلاصه نمود:
۱. تضمین حضور ترکیه در هر مذاکره احتمالی بر سر آینده سوریه با تأکید بر حفظ کنترل و تاثیرگذاری ترکیه در مناطق شمالی این کشور
۲. محدود سازی حضور رقبای منطقهای مانند رژیم صهیونیستی (اسرائیل)، ریاض و جمهوری اسلامی ایران در مناطق شرق مدیترانه و منطقه شامات
۳. حضور در میان قدرتهای بزرگ تصمیمساز در بحران سوریه در جهت راهبرد کلان این کشور در جهت گسترش ژئوپلیتیک در جهت شرق و جنوب
۴. ایجاد برگههای مذاکراتی با اروپا
۵. ایجاد توازن در میان روسیه و ایالات متحده به منظور متوازنسازی راهبرد کلان سنتی و راهبرد جدید این کشور به منظور تبدیل به هاب انتقال انرژی منطقه با کمک روسها و تضمین حمایت ایالات متحده در رقابت با سایر خطوط مطرح
۶. جلب توجه بیشتر از سوی ایالات متحده با استفاده از برگه گسترش تعاملات راهبردی در حوزههای نظامی امنیتی و اقتصادی با روسیه
این موارد را میتوان عمدهترین اهداف ترکیه از حضور در شمال سوریه دانست؛ ولی مسئله بسیار مهمی که در این میان وجود دارد این است که تاکنون ترکها طرف بازنده روند آستانه بودهاند. مهمترین دلیل این مسئله را میتوان در سه محور خلاصه نمود:
۱. عدم حمایت متحدان ترکیه از روند آستانه و بر کنار بودن آنها از این روند و در نتیجه تضعیف جایگاه ترکیه در مذاکرات.
۲. عدم وجود انگیزه درمیان تصمیمگیران روسیه بهمنظور پایبندی به تعهدات روند آستانه با توجه به عدم حضور نیروی متوازنساز و نیز آگاهی مقامات کرملین از مشکلات میان ترکیه و متحدان آن کشور.
۳. نیاز روسیه به سرگرم نمودن ترکیه در مناطق تحت کنترل به منظور تاثیرگذاری بر معادلات ترکیه در حوزه مدیترانه شرقی و دریای سیاه.
ازاینرو ترکها طی روند آستانه با رخدادهای بهظاهر خارج از کنترل ناچار به عقبنشینی از خطوط تماس توافق شده در طی مذاکرات و در مقابل استقرار نیروهای ارتش سوریه و متحدانش در مناطق عقبنشینی شده از آنها بوده است. مسئلهای که ترکها امیدوار بودند با گسترش تعاملات راهبردی در حوزههای اقتصادی، انرژی و امنیتی از جمله افتتاح خط لوله ترک استریم و نیز خرید سیستم اس 400 ضمن بهرهمندی از تاثیرات آن در مذاکرات با متحدان غربی خود توجه روسها را به خواستهای خود در شمال سوریه جلب نمایند؛ اما تنها در حوزه مناطق کردنشین بود که دو طرف غربی و روس بر روی آزادی عمل ترکها توافق داشتند؛ بنابراین تا کنون بازنده عملی تحولات روند آستانه در شمال سوریه طرف ترک بوده است.

تحولات شمال سوریه و نتایج آن برای راهبرد کلان ترکیه در خاورمیانه
در این میان طی روزهای گذشته روند تحولات در شمال سوریه از سرعت و پیچیدگیهای بیشتری برخوردار بوده است. طی دو ماه گذشته ارتش سوریه و متحدانش با عبور از خطوط تماس، مناطق متعددی از خاک سوریه را آزاد نمودند. این در حالی بود که جبهه مخالفان در برابر یورشهای ارتش کمترین مقاومتی از خود نشان نمیداد. برای بسیاری از ناظران این مسئله تکرار الگوی تکراری توافق در مذاکرات سیاسی بین روسها و ترکها و سپس حملات متمرکز ارتش سوریه به مناطق تحت نفوذ ترکیه و عقبنشینی ترکها بوده است.
این مسئله تا جایی ادامه یافت که ارتش سوریه با کمک متحدان و حمایت نیرو هوایی روسیه موفق شد 1200 کیلومتر از مناطق حساس و راهبردی کشور را از دست مخالفان و نیروهای ترک آزاد نماید. در این میان محاصره تعدادی از پستهای دیدهبانی ارتش ترکیه در مناطق به تازگی آزاد شده، وضعیت را برای ترکیه بدتر مینمود. از سوی دیگر با تسلط ارتش سوریه بر جاده راهبردی دمشق- حلب ام 5 (M5) و نیز حملات ارتش به جاده کمربندی ام 4 لاذقیه – حلب (M4) در شمال سوریه موجب شد که برای نخستین بار از زمان شروع جنگ داخلی در سوریه، ارتش بشار اسد موفق شود استان حلب را به طور کامل در اختیار خود بگیرد و از سوی دیگر مناطق مهمی نظیر خان طومان، ارتفاعات جبل شرقی و تپه شیخ و سایر مناطق مهم از جمله سراقب، عملا ترکیه را در موقعیت دفاعی قرار دهد.
تاکنون ترکها طرف بازنده روند آستانه بودهاند
در این میان ضدحمله مخالفان نیز توانایی نفوذ به خطوط دفاعی ارتش سوریه را نداشت؛ اما منجر به واکنش نیرو هوایی روسیه علیه مواضع نظامیان ترک شد که در نتیجه آن تعداد زیادی از نیروهای ترک کشته شدند. این مسئله منجر به دخالت عملی و رسمی ارتش ترکیه ضد ارتش سوریه شد. طی پیامی که اردوغان صادر نمود اعلام کرد (بدون نام بردن از روسها) از این پس هر پایگاه نظامی ارتش سوریه هدفی مشروع برای نیروهای نظامی ترک تلقی میگردد و بارها از روسها خواست تا در درگیری این کشور با سوریه مداخله ننماید. در عین حال آمریکاییها که تاکنون صرفا نظارهگر وقایع بودند، شاهد درخواست کمک از جانب ترکیهای بودند که تا پیش از این به عنوان یک متحد بیوفا در مورد آن صحبت میشد. متحدی که با خرید سامانه اس 400، با افتتاخ خطو لوله ترک استریم و نیز شرکت در روند آستانه بدون تاییدیه آمریکاییها عملا آنها را در وضعیت دشواری قرار داده بود. در واقع شرایط جدید فرصتی ایدهآل به منظور بازگرداندن ترکیه به خط متحدان ناتو و نیز جلوگیری از گرایش بیشتر این کشور به سوی روسیه و همینطور ایجاد هزینههای گزاف بر روی دست ارتش ترکیه به منظور یادآوری ارزش اتحادهای موجود فراهم کرده بود.
از تحولات منطقه بیشتر بخوانید:
به هر روی ورود رسمی ارتش ترکیه به معادلات موجب شد در پناه قدرت آتش زمینی، هوایی و توان بالای ISR (اطلاعات، شناسایی، رهگیری)، که البته به نظر میرسد با چراغ سبز ایالات متحده و حمایت اطلاعاتی این کشور صورت گرفته ، توانستهاند پیشرویهای بزرگی را علیه ارتش سوریه انجام دهند. در این میان با کشته شدن تعدادی از افسران روس در طی درگیریها به نظر میرسید که بار دیگر پای روسیه به بحران پیش آمده باز شود؛ اما این انتظار برآورده نشد و عملا دست ترکها و مخالفان برای بازپسگیری مناطق از دست رفته با شکست سنگین و نابودی بخشهای مهمی از نیرو های ارتش سوریه باز شد.
ترکیه در نهایت در راهبرد کلان خود به نقطه انتهایی تناقضات خود رسیده است
دست به دست شدن برخی از مناطق مهم راهبردی در شمال سوریه همچون سراقب، خود تبدیل به عاملی برای به بن بست رسیدن جبهههای مهم در شمال سوریه شده است و این درحالی است که ارتش سوریه با از دست دادن تعداد زیادی از تجهیزات زرهی اعم از تانک و خودروهای پیاده نظام، تعدادی جنگنده، توپخانه و دیگر ادوات، عملا توان پیشروی عمده خود را از دست داده و به فاز دفاعی وارد شده است.
علیرغم قدرت آتش ارتش ترکیه، به دلیل عدم تمایل دو طرف و نیز حضور روسها در مناطق مورد مناقشه، ترکها نتوانستند عمده پستهای مراقبتی خود را از محاصره خارج و امنیت آنها را تأمین نمایند. این در حالی است که طی روزهای گذشته با موشک باران برخی از این پستها از سوی ارتش بشار اسد، به نظر میرسید که وضعیت میدانی علیه این پستهای دیدهبانی به سرعت در حال تغییر باشد. این مسائل در کنار یکدگیر بار دیگر اردوغان را چشم به راه سفر به مسکو نمود.

توافق پوتین – اردوغان و نتایج آن
این مسئله در نهایت به دلیل عدم تمایل دو طرف به ورود به یک درگیری سنگین طولانی مدت موجب شده است که اردوغان و پوتین دست به ابتکار عمل دیپلماتیک زده و از افزایش بیشتر تنشها جلوگیری نمایند.
طبق متن منتشر شده توافق به نظر میرسد که ترکها باز هم باید از مناطق بیشتری عقب نشسته و گروههای تحت حمایت خود را در برابر ارتش مشترک سوریه و روسیه تنها بگذارد و مابقی نیروها را هم به سوی خطوط تماس تعریف شده عقب بکشد. از سوی دیگر پیرو این توافق، قرار بر ایجاد یک منطقه امن به عمق 6 کیلومتر در شمال و جنوب جاده ام 4 گذاشته شد و نیز تشکیل گشتهای مشترک روس- ترک در مناطق تازه آزادشده.
این مسئله به خوبی میزان عقبنشینی اردوغان از مواضع خود در شمال سوریه را نشان میدهد. بهعبارت دیگر علیرغم عملیات نسبتا سنیگن نظامی در این مناطق و موفقیتهای اولیه به دست آمده و خسارات وارده به ارتش عربی سوریه؛ ولی به دلیل ورود بازیگر سنگین وزنی مانند روسیه به صحنه عملیاتی به نظر میرسد که اردوغان آتشبس در مرحله فعلی را به ادامه درگیری با روسیه ترجیح میدهد.
این مسئله یاداور تکرار همان الگوی توافق اتش بس با ضمانت اجرای مشترک روسی – ترکی، شکست اتش بس و آزادی مناطق بیشتری از شمال سوریه به دست ارتش و متحدان بشار اسد با حمایت روسیه میباشد.
نتایج درگیری؛ پیروزی تاکتیکی، شکست راهبردی
به نظر میرسد که ترکیه در نهایت در راهبرد کلان خود به نقطه انتهایی تناقضات خود رسیده است؛ چرا که از سویی با عملیات نظامی خود در سوریه تا حد زیادی اعتبار نظامی خود را افزایش داده و این مسئله مخصوصا در حوزه بازاریابی محصولات نظامی این کشور بهعنوان یک تجارت راهبردی در منطقه به شدت موثر خواهد بود؛ از سوی دیگر به دلیل عملکرد مناسب ارتش این کشور در قیاس با سطح و کیفیت ارتش کشوری مانند عربستان سعودی به عنوان رهبر جهان عرب، نشان از عملکرد مناسب دومین ارتش ناتو است حتی پس از ریزش نیروها پس از کودتا 2016 . این مسئله به خوبی میتواند استحکام ساختار و سازمان رزم ارتش ترکیه را در یک مقیاس منطقهای به نمایش بگذارد.
تحولات شمال سوریه را میتوان آغازی بر پایان بازی بزرگ ترکها در منطقه دانست
ولی از سوی دیگر تحولات اخیر به ترکیه نشان داد که روسیه بازیگری به شدت منفعت محور است؛ بهگونهای که نمیتوان به استفاده از کارت روسها در مذاکرات با دیگر همپیمانان دل بست. این مسئله به خوبی ثابت کرد که ترکیه (بهعنوان یک متحد عضو ناتو) از توانایی و سطح بازیگری مورد نیاز بهمنظور متوازنسازی روسیه و امریکا و نیز حرکت بر روی طناب نازک تعادل میان دو طرف، برخوردار نیست.
به عبارت دیگر عقبنشینی شدید اردوغان در برابر محور مسکو – دمشق و عدم حمایت فعال متحدان بیانگیزهای مانند ایالات متحده و سایر متحدان عضو ناتو، نشان داد که بر خلاف تصور اردوغان، بازی بزرگ ترکیه با روسیه نهتنها نمیتواند امتیازی بهمنظور جلب نظر متحدان غربی باشد؛ بلکه بر عکس موجب بیمیلی آنان برای واکنش در برابر تهدیدات احتمالی خواهد شد.
از سوی دیگر تحولات شمال سوریه را میتوان آغازی بر پایان بازی بزرگ ترکها در منطقه دانست؛ چرا که اساسا با تحولات رخداده، محملی برای ادامه روابط گسترده راهبردی ترکیه با روسیه در میان نخواهد بود. مسائلی مانند خرید سیستم دفاعی اس 400 و یا خط لوله ترک استریم نیز بدون وجود اراده سیاسی مناسب از تعریف مختصات فضای تعاملات دو طرف در سطح راهبردی ناتوان خواهند بود.
مرسی مرسی مرسی
عالی بود
ممنون از شما و سایت خوبتون.