این روزها رسانههای عربستان سخت مشغول اطلاعرسانی راجع به «ویروس کرونا» هستند. خبرگزاریها و روزنامههای سعودی اطلاعیههای حکومتی حاوی توصیههای بهداشت، تعطیلی مدارس و دانشگاهها، محدودیتهای اماکن مذهبی، ورود و خروج اتباع و مسافران و دیگر مسائل مشابه را منتشر میکنند؛ ولی اتفاقات مهمتری در پادشاه شنها در حال رقم خوردن است که به دلیل سانسور شدید و محدودیتهای حاکم بر رسانههای این کشور هرگز مجال بروز نمییابند. به موازات مبارزه همهجانبهی دستگاههای دولتی با ویروس کرونا در عربستان، در خاندان پادشاهی نیز مبارزهای تمام عیار برای کسب قدرت در جریان است.
جمعه شانزدهم اسفندماه ۱۳۹۸، روزنامه وال استریت ژورنال به نقل از منابعی که خواستهاند نامشان فاش نشود، از بازداشت سه عضو سلطنتی خبر داد. روزنامه نیویورکتایمز نیز از قول یک مقام آمریکایی، بازداشتها در عربستان را تأیید کرد.۱ احمد بن عبدالعزیز (برادرپادشاه)، محمد بن نایف و نواف بن نایف (برادرزادگان پادشاه) از افراد بازداشتی هستند که متهم به طراحی کودتا علیه ملک سلمان و «توطئه بزرگ» هستند. خبر دستگیری شاهزادگان همراه با خبر انتقال پادشاه به بیمارستان نوید جنگ قدرت تازهای در عربستان میداد؛ ولی رسانههای سعودی یکشنبه هجدهم اسفندماه، با انتشار ویدیویی از ملک سلمان که در نشست ادای سوگند سفیران اعزامی پادشاهی به کشورهای اوکراین و اروگوئه حضور داشت، اندکی از التهابات بهوجودآمده را کاست. با این حال نمیتوان خوشبینانه از کنار این قضیه عبور کرد؛ چه فرض کنیم که ملک سلمان روزهای پایانی عمر خود را میگذراند و جنگ قدرت در عربستان تشدید شده و چه در نظر بگیریم که یک صحنهآرایی برای یکسره شدن تکلیف پادشاهی در زمان حیات پادشاه مبنی بر انتقال قدرت به محمد بن سلمان در حال انجام است، دیر یا زود جنگ قدرت در خواهد گرفت و مسئله جانشینی موضوعات دیگری چون ثبات سیاسی را مطرح خواهد کرد.
این نوشتار درصدد است با طرح مباحث کلی پیرامون جانشینی در عربستان به بررسی احتمال قدرتگیری هر یک از گزینههای احتمالی بپردازد و در نتیجه نیز به طور اجمالی تأثیر جایگزینی هر یک از آنها را بر سیاستهای داخلی و خارجی بررسی نماید.

جانشینی در عربستان
عربستان سعودی در سال 1932 توسط ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل آل سعود تأسیس شد. از آن زمان تا سال 1953 ملک عبدالعزیز (ابن سعود) پادشاه بود و پس از آن بنا به وصیت او پسرانش یکی پس از دیگری بر جای پدر تکیه زدند. هیچیک از این جانشینیها و دستبهدست شدن پادشاهی از برادری به برادر دیگر بدون تنش نبوده است. نقطه اوج این تنشها نیز پادشاهی ملک فیصل در نتیجهی کودتای او در سال 1964 علیه برادرش ملک سعود بود.
انتخاب پادشاهان هرگز با نظم خاصی صورت نگرفته و قدرت لابیها تعیینکننده بوده است؛ ولی در سال ۱۹۹۲ ملک فهد با ابلاغ قانون اساسی حکومتی، نخستین گام در به رسمیت شناختن روند انتخاب پادشاهان آینده را برداشت. ماده ۵ این قانون اشعار میدارد: «قدرت به پسران پادشاه مؤسس و فرزند فرزندان آنها میرسد. بر طبق اصول قرآن کریم و سنت پیامبر گرامی، با ارجحترین آنها بیعت میشود». همچنین این ماده میافزاید: «پادشاه وارث بر حق خود را انتخاب کرده و وظایفش را بر حسب نظم سلطنتی اجرا میکند». اینها بدین معنا بود که بیش از 200 شاهزاده یا بهعبارتی نسل سوم شاهزادگان نیز، پادشاهان دوفاکتو (بالقوه) هستند.
اکنون عربستان در پیچ تاریخی احتمال انتقال قدرت از نسل دوم شاهزادگان به نسل سوم قرار گرفته
در راستای تقویت چهارچوب نهادی روندهای جانشینی، قانون «شورای بیعت» با حکم ملک عبدالله در سال ۲۰۰۶ به تصویب رسید. این شورا متشکل از وارثان مذکر پادشاه مؤسس، اعم از پسران و نوهها، مسیر هموار انتقال قدرت را مطمئن میکند. بر اساس همین قانون نقش رهبران دینی و شورای مشورتی که تا پیش از این نقش فعال در انتخاب پادشاه داشتند، از بین رفت.
گرچه انتخاب پادشاه در نظامی خاص و چارچوب بندی شده آل سعود، تا کنون با حفظ همگرایی بر اساس پیششرطهای جامعه شناختی، ترتیبات نهادی و نمادها و تهدیدات وحدت بخش، ثبات سیاسی را در این کشور حفظ کرده و ضربالمثل معروف داخل خاندان یعنی: «من علیه برادرانم هستم؛ من و برادرانم علیه پسرعموهایم؛ من و برادران و پسر عموهایم همگی علیه جهان هستیم» را به منصه ظهور گذاشته است؛ ولی اینک به نظر میرسد که مسئله جانشینی از گذشته چالشبرانگیزتر و تنشزاتر از پیش شده است. اکنون عربستان در پیچ تاریخی احتمال انتقال قدرت از نسل دوم شاهزادگان به نسل سوم قرار گرفته و این بر پیچیدگی ساز و کار جانشینی در این کشور افزوده است.
در همین رابطه بیشتر بخوانید:
ملک سلمان پس از رسیدن به پادشاهی در سال ۲۰۱۵ برادر خود مقرن را بهعنوان ولیعهد معرفی و در اقدامی بدیع برادرزاده خود محمد بن نایف از شاهزادگان با نفوذ نسل سوم را ولی عهد دوم نام نهاد؛ ولی چند ماه نگذشت که مقرن برکنار و با ارتقای محمد بن نایف به ولایتعهدی، فرزند پادشاه یعنی محمد بن سلمان ولی عهد دوم شد. ابتکار ایجاد ولایتعهدی دوم تنها برای همواری مسیر محمد بن سلمان در نیل به قدرت طراحی شده بود؛ چرا که در سال ۲۰۱۷ محمد بن نایف برکنار و محمد بن سلمان به طور رسمی ولیعهد شد تا بساط ولایتعهدی دوم برچیده شود. ظهور بن سلمان در قامت ولیعهد که با رأی شکننده شورای بیعت در سایه ارعاب و تطمیع صورت گرفته بود پیامی تهدید آمیز برای آل سعود بههمراه داشت که پادشاهی میخواهد منحصر به خانواده سلمان شود. این به این معناست که جایگزینی پادشاهی از افقی (برادر به برادر) به عمودی (پدر به فرزند) تغییر شکل دهد. از این رو رقابتهای آشکار و نهان در خاندان شدت گرفت.

گزینه های پادشاهی
محمد بن سلمان
پسر 34 ساله ملک سلمان که با ترفندهایی چند، تبدیل به مرد دوم عربستان شده است، محتملترین گزینه پادشاهی پس از سلمان است. محمد بن سلمان که ذیل «چشم انداز2030 عربستان سعودی» دست به اصلاحات گسترده اقتصادی و سیاسی در این کشور زده، تداعی کننده عموهای تحولخواهش (ملک فیصل و ملک عبدالله) است. او که از حمایت شکننده خاندان آل سعود برخوردار است سعی کرده اقبال عمومی را به مشروعیت خود گره زده و به وزنه قابل توجه در عربستان تبدیل شود.
ظهور بن سلمان در قامت ولیعهد که با رأی شکننده شورای بیعت در سایه ارعاب و تطمیع صورت گرفته بود پیامی تهدید آمیز برای آل سعود بههمراه داشت
اقدامات ولی عهد جوان بیش از همه جوانان و زنان این کشور را با خود همراه کرد. همراهیای که در تاریخ عربستان سعودی بینظیر است. بهعلاوه حضور فعال و البته کم دستاورد این کشور در مسائل منطقهای نیز از ابتکارات وی میباشد که بر اهمیت بن سلمان افزوده است. بهنظر میرسد اقناع شورای بیعت برای ولایتعهدی بن سلمان نیمی از مسیر پر پیچ و خم پادشاهی اوست که طی شده است. بازداشت رقبای دیگر توسط وی نیز به نوعی حکایت از خط و نشان ولیعهد دارد. با این تفاسیر اگر ولیعهد جوان، پادشاه بعدی سعودی باشد، بخشی از انرژی خود را صرف تحکیم پایههای قدرت خود خواهد کرد؛ ولی این بدین معنا نیست که عربستان نوظهور دور از دسترس باشد و برنامههای اصلاحی و سیاست خارجی تهاجمی او متوقف شود.
محمد بن نایف
ولیعهد پیشین سعودی که وزارت کشوری را در کارنامه خود دارد، بیشتر به مبارزه با تندروی و تروریسم شهرت دارد. این شاهزاده محافظهکار که در دو دهه گذشته از مهمترین شاهزادگان نسل سوم به شمار میرود یکبار از سوءقصد القاعده در سال 2009 جان سالم بهدر برده و پیش از روی کارآمدن ترامپ به دلیل ابتکار مبارزه با تروریسم در زمان تصدی وزارت کشور، مورد توجه جدی اوباما بود تا حدی که تمایل داشتند پس از سلمان وی جایگزین گردد. این مهمترین رقیب بن سلمان که در برخی مسائل مهم از جمله جنگ یمن اختلاف جدی با هم داشتند، به بهانه عدم سلامت روانی در سال 2017 کنار گذاشته شد تا مسیر بن سلمان هموارتر گردد. گرچه ارتباطات نزدیک محمد بن سلمان با ترامپ و حمایت ویژه امریکا از او شانس را برای بن نایف کمتر کرده؛ با این حال بن نایف نیز از قدرت اجماع و اقناع قابل توجهی در خاندان برخوردار است که تهدیدی برای بن سلمان به شمار میرود.
به نظر می رسد در صورت پادشاهی بن نایف روند اصلاحات قطع نشده اما کمرنگ شود. افزون بر آن احتمال میرود در سیاستهای منطقهای تهاجمی، تجدیدنظر صورت گرفته و شاهد تکرار اقدامات متهورانه مانند بن سلمان از جانب او نباشیم.
احمد بن عبدالعزیز
کوچکترین برادر تنی سلمان از فرزندان حصّه بن احمد السدیر که در سال 2018 با تضمین اروپاییها به خاک عربستان وارد شد، کمترین شانس را برای پادشاهی دارد. شاهزاده 78 ساله که 37 سال قائم مقام وزیر کشور و چند ماه نیز وزیر کشور بوده، نقش چشمگیری در مسائل سیاسی نداشته و بازگشت او از لندن در پی قتل جمال خاشقچی (خبرنگار معروف) که با هدف هماندیشی با بزرگان آل سعود برای کنترل بن سلمان تفسیر می شود، دستاورد چندانی بههمراه نداشته است. در شرایطی که جامعه عربستان در هزاره سوم، خواهان کارآمدی بیشتر به جای توجه به ایدئولوژی است، این شاهزاده نسل دوم هم به لحاظ سن و سال و هم به لحاظ داشتن برنامه، در عداد محمد بن سلمان نبوده و نمیتواند حیات پویای آل سعود را تضمین کند و در صورت پادشاهی نیز عربستان به لاک خود فرو رفته و سیاستهای یک کشور معمولی را در پیش خواهد گرفت.
برآیند سخن
گرچه دو رقیب جدی محمد بن سلمان، خطر جدی برای پادشاهی او بهحساب نمیآیند؛ ولی او ترجیح میدهد با رقم زدن پادشاهی خود در زمان حیات پدر، تهدید احتمالی مبنی بر عدم بیعت آنها پس از مرگ پدر را خنثی کند.
پینوشت:
۱. +