هشدار: امکان افشا شدن بخشهایی از داستان وجود دارد!
عقاید یک دلقک داستان زندگی شخصی به نام هانس اشنیر است. هانس اشنیر در خانوادهای متمول و پروتستان مذهب به دنیا میآید. هانس یک برادر کوچکتر به نام لئو و یک خواهر به نام هنریته دار. پدر متمولش سهامدار بسیاری از کسبوکارها در آلمان است. هنریته خواهر هانس در فوریه ۱۹۴۵ داوطلبانه به عضویت پدافند هوایی ارتش آلمان در جهنگ جهانی دوم درمیآید هنریته طی حادثهای در جنگ کشته میشود. خاطراتی که هانس از خواهرش دارد دلخراشترین بخشهای رمان را خلق میکند.
از زمان مرگ خواهرم هنریته، پدر و مادرم در واقع دیگر برایم وجود ندارند. حالا هفده سال است که هنریته مرده. وقتی جنگ داشت تمام میشد دختری بود شانزده ساله، خوشگل و بلوند، بهترین تنیسباز از بن تا رماگن
هانس والدینش را مسئول مرگ خواهرش میداند و از آنها متنفر میشود؛ ولی علت تنفر هانس از پدر و مادرش تنها به هنریته ختم نمیشود. خلقیات بخیلانه آنان است که باعث میشود با وجود ثروتمندیشان، از زندگی مرفه و حتی خورد و خوراک مناسب بیبهره باشند و شاید دلیل ولخرجی هانس طی داستان همین عقده دوران نوجوانی بود که از پدر برایش به ارث مانده بود!
هانس اشنیر بیدین و ضدکاتولیک است. عقاید ضد دینی او باعث میشود که معشوقهاش ماری که سالها با او زندگی میکرده ترکش کند که در این مورد هانس کشیشی را مسئول این جدایی قلمداد میکند. نوع نگاهی که نسبت به مذهب کاتولیک و کاتولیک در این کتاب جریان دارد منجر بدین شد که پس از انتشار کتاب به سال ۱۹۶۳ در جراید و نشریات بحث و جدل بسیاری نسبت به دیدگاههای آزاداندیشانه بل درگیرد. حتی دریافت جایزه نوبل ادبیات از سوی بل هم باعث نشد که مطبوعات از حملات بیمحابا به وی و اندیشههایش دست بر دارند. کار بدان جا کشید که دریافت جایزهاش را هم به گروههای چپ رادیکال نسبت میدادند. با این همه چیزی که منتقدین از آن غافل بودند و یا آنکه درکی برای نقد و به چالش کشیدنش نداشتند دلیل این تنفر هانس از مذهب کاتولیک و کشیشها بود. اینکه دلیلش خانواده بود یا جامعه؟ سهم هر کدام چقدر بود؟
عقاید یک دلقک را آیینهای از جامعه آلمان بهویژه پس از جنگ جهانی دوم میدانند. تعارضات مذهبی، سیاسی و اجتماعی، همه و همه در سطر سطر نوشتههای بل از زبان هانس قابل ردیابی است. نویسنده از ریاکاریهای پس از جنگ مینویسد؛ از مادرش که با افتخار ریاست کمیته «نزدیک سازی نژادها» را برعهده گرفته؛ حالا که باد به پرچمهای این سو وزدین گرفته! مادرش و دیگرانی که به بهایی اندک وجدان خویش را از جنایات مرتکب شده دوران هیتلری سبک کردهاند و از این رهگذر به نان و نوایی نو رسیدهاند. هانس کوچکتر از آن بود که در دستههای هیتلری نامنویسی کند ولی خاطره شعارهای نژادپرستانه و ناسیونال سوسیالیست هیتلری هنوز برایش زنده بود.
نویسنده کتاب از طریق همانندسازی نقش کلیسای آلمان پس از جنگ به نوعی میخواسته نقش کلیسای کاتولیک روم بر عوامل سیاست و فرهنگ در اروپا را نشان دهد. کلیسا رابطهی بین کاتولیکها و پروتستانها را محدود ساخته بود و دستهبندی انسانها را تنها بر اساس عامل مذهب شکل میداد. و هانس داستان ما که نهتنها از کاتولیک بهرهای نبرده بود و نه از پروتستانها، خودش را لامذهب و به تعبیری دیگر (خطاب به معشوقهاش) لاادری معرفی میکند.
سپاس ریوندی در مقدمه مترجم کتاب مینویسد:
عقاید یک دلقک و چند اثر دیگر هاینریش بل متعلق به گروهی از آثار ادبی است که ویژگی بارزشان اصطکاک نویسنده با مسائل اجتماعی جامعه زمانهاش است؛ یعنی جامعه آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم. بدین ترتیب در این رمان میتوان ردی آشکار یافت از آن به اصطلاح «نقش روشنفکر»؛ بدین معنا که نویسنده بیش از آنکه نویسنده باشد، «شهروند مسئول» است. به این اعتبار عقاید یک دلقک از آن دسته آثار ادبی است که ضمن روایت داستانی مشخص، سخت دلمشغول رویدادهای جامعه و احیانا معترض به روال جاری آن هستند.
عقاید یک دلقک نمایاننده عصری است که محدود به زمان مشخصی نمیشود؛ عصری که درش نزدیکی و دوری تنها بسته به یک مکتوب میشود و عشق و احساس چندان محلی از اعراب ندارد. هانس در جایی از داستان میگوید:
اگر دوران ما شایسته نامی باشد، باید نامش را عصر فحشا نامید
با این حال و با وجود تمامی این ناملایمات، دلقک به آواز خواندنش ادامه داد …
…
عقاید یک دلقک
هاینریش بل
مترجم سپاس ریوندی
نشر ماهی
…
پینوشت: تصویر ابتدای مطلب از فیلم عقاید یک دلقک به کارگردانی وویکش یاسینی (۱۹۷۶) است و برداشت شده از سایت: themoviedb.org
باز هم کتابهایی رو با توجه به رویههای فرهنگی و تاریخیش بررسی و نقد کنید.
سپاس